آره دیگه فهموندم بهش که هر چقدر عاشقش باشم حتی با وجود بچه، نمیذارم منو بکنه برده و حلقه به گوش خودش و خانواده اش
همه رو مادرش تو گوشش میخوند اصلا همچین آدمی نبوده و نیست
منم خسته شدم از اینکه بهش بفهمونم مادرش داره زندگیمونو خراب میکنه ولش کردم گفتم یا میفهمه یا ضررشو خودش میبینه
مادرش از دستی بچه امونو ازش گرفت که من طلاق بگیرم
آخه کی بچه ی 6 ماهه شیر خواره رو بدون مادرش قبول میکنه؟