من واقعا دیگ تحمل ندارم ب خاطر مادرش میاد منو میزنه و حرف زشت و تهدید میکنه
دخورم رو بهم نمیده ۱۱ماهشه شیر خودمو میخوره صبح و عصر سه تاچرت داره ک بزنه و شباهم ۳یا۴بابراشیر خوردن بیدارمیشه من فردامیخابرم و مطمئنم بچه رو بهم نمیدن ولی به نادرشوهرمم وابستس چون میبرش توکوچه پیش بچه ها ممکنه من یادش برم و سراغمو نکنه یا وقتی براخواب گریه ونه برام میارنش
توروخدا جوابمو بدید من خعلی ب دخترم وابسته هستم ولی نمیخام دیگ پیش این اقای ب اصطلاح شوهر زندگی کنم
هیچجوره نمیشه درستش کنی؟ مشاوری بزرگتری کسی باهاش صحبت کنه؟
گناه داره بچت
خوب
نکنی
Vayyyy narahat shodam
Khoda kone dg tekrar nashe
عزیزم
چه بد..
بچه که تا 7 سال دست مادره
پشتوانه داری؟ سرکار میری؟
ای کاش و صد کاش قبل از بچه به این چیزا فکر میکردی
عزیزم بشین سرخانه وزندگیت وکم کم با سیاست ازمادر جادوگرش دورش کن
من نمیخواستم برم
پسرم شش ماهش بود
بحثمون سر خانواده اش بود و بالا گرفت و اونم بچه رو برداشت رفت
منم جلو چشمامو خون گرفت
اول زنگ زدم 110 اومد صورت جلسه کرد
وقتی هم که همسرم اومد میخواستم کوتاه بیام و ببخشمش ولی بدون بچه برگشت
دیگه نمیخواستم تف هم تو صورتش بندازم ساکم و جمع کردم و گفتم منو ببر ترمینال
از اونجا هم مستقیم رفتم خونه بابام
هر چی التماس کرد و گفت میره بچه رو میاره اهمیت ندادم
باید ادب میشد
