شوهرم رفته بود بیرون گفت پشت فرمون بودم دیدم یه زنه میانسال همراه با دخترش میخندن و میان سمتم،اولش فکر کردم حتما منو میشناسن،بعد دیدم دختره ب ماشینم تکیه داد مامانه اومد جلو درحالی ک میخندید با عشوه بهم گفت نظرت درمورد دخترم چیه؟!چطوره؟!میپسندی!؟؟😒😓گفت بخدا کلا چند ثانیه هنگ کردم و تو سکوت فقط نگاش میکردم یهو ب خودم اومدم گفتم نه ممنون و سریع گازو گرفتم و اومدم!!گفت از اول عمرم ک تو گچسارانم تا امروز اولین بارم بود تو شهرمون این مدلیشو میدیدم!!گفتم شاید دختره،دختر خودش نبوده؟!گفت کپی برابر اصل بودن!!گچسارانیا بیاین که دارن شوهرامون رو میدزدن؟!شوهر خور خورو اومده تو شهرمون😂😂