اولش بگم كه هر كي اين چيزا رو خرافه ميدونه و خيلي روشن فكر لطفا نظر نده چون فعلا جوابي كه گرفتيم برامون مهم بوده نه دعا بوده نه چيزي كه گناه باش
خالم خيلي شوهرش گير بود خيلي بد اخلاق هر روز با هم دعوا داشتند يه ماه بود خالم اورده بود شوهرش انداخته بود خونه پدربزرگم هر روز كارش گريه بود رفته بود خونه مادر دوست دخترش كه جريان و تعريف ميكنه و يه پير زن اونجا بوده و بهش گفته كه تو چشمات معلومه مال چيه اين گرفتاريا يه كاري بهت ميگم برو انجام بده شوهرت خوب ميشه اول بهش گفته آرايشگرت رو عوض كن بعد يه ارايشگاهي برو كه زير زمين نباش بعد برو خونت دم در و دور تا دور خونت نمك بپاش همين كه خالم آرايشگرش و عوض كرد شوهرش شب اومد با عذر خواهي بردش
منم شوهرم خيلي سرد بود منم عوض كردم و نمك ريختم شوهرم ولم نميكنه راه به راه حرفاي عشقولانه ميزنه به چند نَفَر ديگه هم گفتم همين ديشب گفتند كه شوهرشون از اين رو به اون رو شده