این تاپیکو زدم که یه روزی دخترم بیاد و بخونه که بدونه چقددددد باعث دلخوشی من شده
چقد به زندگیم رنگ داده
با مهربونیاش
با دلسوزیاش با محبتای خیلی زیادش وقتایی که ناراحت میشم وقتایی که هیچ کسی متوجه ناراحتیم نمیشه سریع خودشو میرسونه سرمو میزاره روی پاهاش و با محبتا و قربون صدقه هاش حالمو خوب میکنه جوری میشم که انگار اون مامانمه و من دخترشم
خدا خودش میدونه چقد دیوانه وار دوستش دارم خدایا التماست میکنم کاری کنی هیچوقت دخترم نرنجه هیچکس نتونه این قلب مهربونو پر از محبتشو بشکنه
دختر نازم
هر صبح که نگاهم به نگاهت می افتد میبینم بزرگتر شده ای
درست مثل عشقم به تو
گل زیبایم
روزی بانویی میشوی خیلی شبیه من
و من چقدر به تو افتخار خواهم کرد
جانِ مادر
یادت بماند برای بانو شدنت جوانی ام را داده ام
ثمره ی جوانی ام
از تو انتظاری ندارم جز اینکه باشی و باشی و باشی