خونه مادرشوهرم یه شهر دیگس بچم کوچیکه مدام میگن ما دلمون تنگ شده و... شوهرم یه مدته بند کرده برو چند روز بمون
ایندفه که اومدیم از جمعه موندم اینجا
خواهرشوهرم عقد کردس
هرشب شوهرش اینجا میخوابه
هرشب کولرو میزنن کولرشونم یخخخخ
من یعنی دست و پام بی حس شده
الان رفتم بیرون به مادرشوهرم گفتم میشه کولرو خاموش کنین من یخ زدم دارم میمیرم