من خودم خواهرشوهرم
زن داداشمو از رنیا هم بیشتر دوست دارم
خودم دوتا خواهرشوهر دارم یه روز این باید میکنه یه روز اون
ولی خودم به عنوان یه خواهرشوهر میمیرم واسه زن داداشم، مامانمم خیلی خیلی هوای عروسمون و داره و بابامم که نگم دیگه
انقدر قربون صدقه ش میرم، زنگ میزنه من زنگ میزنم یکسره قربون صدقه ش میرم، بچه هامم همینطورن یه خانوم دایی میگن ده تا خانوم دایی میریزه از دهنشون، دیشب زنگ زده بهم ، دخترم میگه عزیزم کی میای ? دلم واست تنگ شده خانوم دایی خوشگلم
خود زن داداشمم ماهه مــــــاه
ولی خب بچه هامم منو دیدن یادگرفتن ، حالا بچه های خواهرشوهرم یه زن دایی به زور از دهنشون درمیاد .انقدر که مامانشون از ما عروسا بدش میاد
وقتی میاد خونه مامانم اگر من باشم نمیذارم حتی سفره جمع کنه، نمیذارم دست به سیاه و سفید بزنه
ولی خونه مادرشوهرم خواهرشوهرامم باشن من همه ی کارها رو انجام میدن عقیدشون اینه تا عروس هست دختر نباید بلند شه حتی خواهرشوهرم نمیذاره دخترشم دست بزنه وقتی ما جاری ها هستیم.اون جاریم زرنگه، نهایتا یه سفره تمیز کنه ولی من همه کارها رو میکنم، عیبی هم نداره، مثل خونه مامانم ولی اینکه تازه قیافه هم میگیرن بعدش واسم سخته
چون خودمم خواهرشوهرم اصلا واسم قابل درک نیست این رفتارهای بین خواهرشوهر و عروس