خیلی خوبی کردم واسش از ته دل نبود به اجبار شوهرم بود چون شوهرم خیلی روش حساسه محبت کردم که زندگیم اسیب نبینه ولی اون چیکار کرد
از زبون من دروغ گفت زندگیم شد جهنم از شوهرم کتک خوردم حرفهای رکیک شنیدنم دلسرد شدیم از هم 9ماهه آب خوش از گلومو پایین نرفته چرا چون شوهرم خیلی دوسش داره واون حسابی سواستفاده کرد
الان قهریم 9ماهه هر روز غصه و ناراحتی فقط بخاطر بچه ها داریم همو تحمل میکنیم اینم از مادرشوهر من که 80 سالشه و دائما مریض حالا شما بگین چجوری من نفرین کنم این آدمو آخه دلم خنک نمیشه زندگیم و به جهنم تبدیل کرد پس گو عدالت خدا