دختر همسایه شبای تابستون گاهی میومد روی بوم
هر دفعه یک گلی پرت میکرد میون خونمون
یعنی زود بیا روی بوم دلش نمیگرفت آروم
طی میکردم با چابکی پلهها رو ۱۰ تا یکی
تا میرسیدم اون بالا قایم میشد میگفت حالا
اگه راستی مردی باید دنبالم بگردی ، اگه راستی مردی باید دنبالم بگردی
بازی قایِم موشک حالی داره ، با یه دختر بانمک حالی داره
موش موشک آسه برو بازی کردی
اگه پیداش بکنی خیلی مَردی
خلاصه آخر پیداش میکردم تا میتونستم نگاش میکردم
میگفت دورت بگردم منم دورش میگشتم
میگفت دورت بگردم منم دورش میگشتم
اگه راستی مَردی باید دنبالم بگردی