خیلی زیاد بود. همه ش الان یادم نیست.
اخه من کلا تو سری خوری و خجالتی بودن رو فکر میکردم یعنی ادب داشتن!
کلی به خانواده شوهر سواری دادم تا بالاخره یاد گرفتم چیکار کنم.
مثلا از چیزای دیگه ای که میگفت بهم این بود که حتما برای خودت یه پس انداز مخفی داشته باش. چون مردا هر چقدرم خوب باشن، تضمینی نیست خانواده ش هم خوب باشن. خدای نکرده اگه اتفاقی افتاد بتونی یه مدت سر پا نگه داری خودت رو.
یا میگفت اگه میری جایی و میبینی مثلا هوا گرمه، اصلا بی ادبانه نیست اگه خواهش کنی پنجره رو باز کنن برات.
یا واسه همین شام بیرون رفتن ها. یا هدایای کوچیکی که شوهرا میخرن. میگفت حتی اگه بدت اومد یا تو سلیقه ت نبود، جوری وانمود کن که انگار بهترین غذا یا بهترین هدیه دنیاست. چون اون تشویق میشه بیشتر انجام بده و کم کم سلیقه ت هم دستت میاد. بهش فرصت بده.
ولی اگه بزنی تو ذوقش، یا دیگه نمیخره، یا واسه کسی دیگه میخره که قدر بدونه!