لطفا اول بزرگ بشین بعد وارد زندگیـ ی نفر بشین اون یه نفر علاوه بر اینکه همسر شماست نقش های دیگه ای هم داره یه پسره یک برادره یک کارگر یا کارفرماست نمیشه همش ور دل شما و گوش ب فرمان شما باشه در ضمن مادر شوهر لولو خورخوره نیست اون سه چهار ساعت یه جوری سرتو گرم میکردی
بعد از یک ماه رفتی حتی حاضر نشدی چهار ساعت نه بخاطر هیچکس به خاطر شوهرت تو اون خونه بمونی کسی هم کاریت نداشته
بعد چه جور توقع داری این زندگی ها توش عشق و محبت جاری باشه چطور توقع داری بعدا همسرت چنین برخوردی نکنه؟
به خودتون بیایید تو رو خدا زندگی بچه بازی نیست
عزیزم کاش اون شب پیشش میخوابیدی صبح میرفتی خونه....منم مثل تو بودم دوست نداشتم زیاد خونشون باشم...شاید فکر میکنه از خانوادش خوشت نمیاد...
من بودم زنگ‌نمیزدم توضیحاتو دادی دیگه الان نوبت اونه
چی به چیه ؟چندیادارن ازدواج میکنن ؟طلا گرمی چنده؟سنگ تموم‌تو رابطه چیه؟من کی ام؟
ن اخه خونه ی خالم دوره منم عید رفته بودم خونشون ی بارم ک مامانم رفته بود من بازم خونه نامزدم بودم از طرفی پسر خالمم خاستگارم بود ی مدته ک نرفتم فکر میکنن بخاطر اونه براهمین برام مهم بود ک برم خونه خالم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
