از اینکه دیروز بهش گفتم که مادر یکی از همکلاسیام بهم زنگ زده و برای پسرش ازم خواستگاری کرده، عذاب وجدان گرفتم
راستش ته دلم نی میخواد که هر از گاهی اینارو بهش بگم که بیشتر تلاش کنه ولی کارم درست نبود😔نباید بهش میگفتم که ذهنش درگیر بشه و حساس بشه
از اینکه امروز بهش گفتم سرکار زیر کولر میشینی دیگع نه زیر آفتاب که، عذاب وجدان گرفتم😔
آخه این چه حرفی بود زدم
ازش ناراحت بودم که چند هفته پیش بهم گفتم که دلم نمیخواد ماه رمضون تموم بشه و برگشت گفت شمایی که زیر کولر تو خونه هستی بایدم اینو بگی!
از اونروز حرفش تو دلم موند و ناراحت شده بودم ازش و امروز انگار میخواستم حرف خودش رو به خودش بزنم😔آخه این چه کاری بود کردم
اونم هیچی نمیگه ها
شایدم متوجه نشده اصلا
شایدم متوجه شده و حرفی به من نمیزنه
نمیدونم ولی اینجور موقع ها که کار اشتباهی میکنم، خودم خودمو اونقدررر سرزنش میکنم و غصه میخورم که حدی نداره😔
امروز گفتم آفتاب هست میای خونه مراقب باش که هوا گرمه و با ماشین همکارت بیا، بعد خواست خودشو لوس کنه گفت من هر روز تو آفتابم(اخه همیشه با ماشین هست و روزای طرح با همکارش میاد) منم بهش اون حرف رو زدم😔