بچه ها این خواب را نیم ساعت پیش دیدم و الان خوابم نمیره
خواب دیدم با دوستمو بچه ی کوچیکش میخوایم بریم خونه عموم که دامداری داره
خلاصه مار رفتیم از یه جاده عبور کردیم اینقدد ماشین میومد میرفت ولی ما عبور کردیم
خیلی راه رفتیم تا رسیدیم خونه عموم
اونجا دخترش بود با دخترش احوالپرسی کردیم تا رسیدیم به عمو اونم باهاش سلام کردیم و نشیتیم
یکدفعه بود که صدای تیر تفنگ شروع شد
بعد عموم بلند شد با یه تفنگی که داشت تیراندازی کرد ولی نتونست حتی یکیشونم بکشه
وداعش مارو اومد گرفت من خیلی ترسیده بودم ولی بع رو خودم نیاوردم حالاتو خواب حس میکردم باردارم و خونریزی هم دارم تو اون حال😀
همش تو خواب صلوات میدادم و به خدا توکل میکردم
خلاصع مییخواستیم فرار کنیم که داعش جلومون وایستاده بود
یه چند نفر از مردمو که گرفته بود ازشون گوشی و اینا میگرفت
یه اسلحه گذاشته بود تو سرع یه پسره که پسره تو دست مادرش بود و میخواست بکشدش که من بیدار شدم
هنوز باور نمیکنم نجات پیدا کردم
بیدار شدم اینقدر خداراشکر کردم بخاطر آزادیمون و امنیت جان مالمون
ببخشیدا دوستان طولانی شد آخه منم خیلی ترسیده بودم گفتم برای شما بگم یکم ترسام ریخته بشه☺