" تنها که میشوم خودم را در آغوش میگیرم...تا از بی کسی نترسم!"
همسرم بهم گفت تو قشنگترین گل دنیایی که من دارم
یادم نمیاد..😔
الانم شوهرم رفته شهرستان عروسی و خوش گذرونی منو گذاشته خونه بابام.. بچه ام چند شب بود تو خواب سرفه میکرد گفت ببرش دکتر.. به شوهرم اس دادم حالشو پرسیدم جواب نمیداد 😞برای خودش خوش بود..رفتم دکتر نوبت نداد.. تو راه برگشت برای نی نی تو دلم گفتم چند تا بلوز بخرم اسمس بانکیش برای شوهرم رفت سریع اس داد کجایی.. زنگ زدم سرد جواب داد تو جمع و قطع کرد.. پسرم گفت بزنگ باهاش حرف بزنم زنگ زدم به پسرم میگه با مامان جایی نرو..! بهش گفتم چته..ببینین چی میگه
همسرم بهم میگفت اندازه نفس کشیدنام دوست دارم ،اندازه هوا که تمومی نداره عاشقتم ،تو خود،حود منی
اینارو میگفت به دلم خیلی مینشست ولی الان چیزای دیگه بهم میگه
هر حرفي ك عشقم بزنه مثلا ميگه
انقد جذابه چشمات ميترسم عاشقت بشن
ميگه چشات عين درياس غرقم ميكنه تنت عينه ارام بخشه ارومم ميكنه فقط هركاري ميكني روحتو تنتو بوسه هاتو ازم دريغ نكن ك نفسمو ميگيره
ميگه بهم از كي اومدي شدي نفسم؟ ك وقتي حتي ي لحظه ب نبودت فكر ميكنم ميبينم ديگ نفس ندارم
يا اخم ميكنم ميگه نمي خوام اسير بمونم زير اون بارون چشمات تو بگو چجوري رد شم از ميون ابر اخمات
ميگه شدي كشتي نجاته من كي بودي ك اومدي شدي نفس من؟
" دلم همانند اتوبوس های شهر شده!
غصه ها سوار میشوند فشرده به روی هم و من راننده ام که فریاد میزنم:سوار نشوید...جا نیست!"
"امشب انگارغرص ها هم آلزایمر گرفتن ... لعنتیا یادشون رفته که خواب آورند نه یاد آور..."
