امروز رفته بودیم برای پارچه خالخال و لمه
تو یه مغازه یه خانمه اول فکر کردم همسن و سال مامانمه (مامانم ۵۵ سالشه) حالا نهااایت ده سال جوونتر بود
یه دختر بچه یه ساله را خوابونده بود زمین تو مغازه (در حدی که بی هوا رد میشد از رو بچه باید میگذشت)
مامانم گفت بچه ی کیه؟ گفت من 🙄
گفتم دعا کنید خدا به منم بده
گفت خدا دوتا پشت سر هم چنان بهت بده که نفهمی از کجا اومده (البته خوب نمیشه که آدم نفهمه از کجا اومده دقیق مشخصه از کجا اومده)
گفت من بعد ۲۰ سال از خدا گرفتم
خلاصه گفتم به منتظرا اینو بگم