2733
2739
عنوان

خانما بیان از خرافات عجیب غریب که شنیدین و دیدین بگین

| مشاهده متن کامل بحث + 6084 بازدید | 304 پست
با پای راست نباید وارد دستشویی شد😐

واسه این میگن که اگه خدایی نکرده کسی قلبش گرفت خواست بیوفته تو دستشویی نیوفته بیرون بیوفته.موقع خارج شدن از توالت هم میگن با پای راست خارج شید که اگه افتادید بیرون توالت بیوفتید.

البته من خودم رعایت نمیکنم ولی دلیلش اینه

عزیز دل مادر😍بین خودمان بماند،خدا خواست مرا خوشبخت ترین زن جهان کند که تو را آفرید.😘😘😘فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم با تو لذت ببرم...
این ب این دلیل عه ک اگ طرف همون لحظه سکته کرد نیوفتا ت دسشویی واسه همین میگن وارد مسجد ک میخوای بشی ...


افتادن جسم بی جان تو مسجد، چه حسنی داره؟😐😐

رنگ در رنگ و‌ به هر رنگ هزارانش طیف           نغمه در نغمه و هر نغمه به یاد یاران

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

ناخونتونو شب کوتاه نکنید دعوا میشه باشوهرتون. نمیدونم چرا بیشترش درمورد دعوا باشوهربود😑

دلیلش اینه که شبا کلسیم تو سر انگشتاش البته جایی خوندم صحتشو مطمۓن نیستم.بعد شب که ناخن بگیری کلسیم بدنت کم میشه

عزیز دل مادر😍بین خودمان بماند،خدا خواست مرا خوشبخت ترین زن جهان کند که تو را آفرید.😘😘😘فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم با تو لذت ببرم...
اینو که میگم خرافات نیست ولی جالبه برام یهو یادش افتادم تو شهری که درس میخوندم بعضیا میگفتن ما رسم د ...


نمیدونم تو کدوم شهر بودی ولی من اینو تو دانشگاه از یکی از بچه ها شنیدم که مسافرت رفته بود غرب کشور

میگفت سه روز دختره رو میبرن و بعد برمیگردونن اینجور مواقع خونواده دختره میگن دیگه آبرو دخترمون رفت و رضایت میدن

در دلم کسی جا دارد که در تمام زندگی ام ،او را حس میکنم و به خاطر وجودش با خداوند در خلقتش شریک شده ام.ندیده دوستش دارم و عاشقانه منتظر حضورش در آغوشم هستم ❤
2731
واسه این میگن که اگه خدایی نکرده کسی قلبش گرفت خواست بیوفته تو دستشویی نیوفته بیرون بیوفته.موقع خارج ...


چه جالبه ها!

واسه سلامتی آقا امام زمان و ظهورشون یه صلوات میفرستین؟  
من که نگرفتم چی گفتی😀


  .....میگن ادم ک سکته میکنه اگ در حال را رفتن باشه و در اون لحظه مای راست جلو باشه می افته ب سمت جلو و اگ پای چپ جلو باشه میافته ب سمت عقب .....واسه همین میگن اگ میخوای وارد دسشویی شی با پای چپ وارد شو ک اگ خدای نکرده در اون زمان سکته کردی از پش بیوفته از جلو نیوفتی ک بری ت دسشویی ...گشنگی بهم فشار اورد درس نمینویسم  

واسه این میگن که اگه خدایی نکرده کسی قلبش گرفت خواست بیوفته تو دستشویی نیوفته بیرون بیوفته.موقع خارج ...


اینا رو آگاهم بهشون.


ولی توجیه خنده داریه.

رنگ در رنگ و‌ به هر رنگ هزارانش طیف           نغمه در نغمه و هر نغمه به یاد یاران
2738
نمیدونم تو کدوم شهر بودی ولی من اینو تو دانشگاه از یکی از بچه ها شنیدم که مسافرت رفته بود غرب کشور ...


نه خودم غرب کشورم اطرففمون همچین چیزایی نداره

واسه سلامتی آقا امام زمان و ظهورشون یه صلوات میفرستین؟  
عجیب ترین چیزی که شنیدم از مادر شوهرم بود. دوتا  پسر داره و دوتا دختر ،اما اصلا زیر بار نمیره ...


مشخصه مادرشوهرت خیلی پسر دوسته😂

من شنیدم همه جنینا تو شکم اول دخترن و بعد تکامل که پیدا میکنن پسر میشن بعد بخاطر همینم بیشتر ترنسا تو پسراس چون جسمن تونستن پسر بشن ولی یچیزایی درشون دخترونه مونده

در دلم کسی جا دارد که در تمام زندگی ام ،او را حس میکنم و به خاطر وجودش با خداوند در خلقتش شریک شده ام.ندیده دوستش دارم و عاشقانه منتظر حضورش در آغوشم هستم ❤
 .....میگن ادم ک سکته میکنه اگ در حال را رفتن باشه و در اون لحظه مای راست جلو باشه می افته ب ...

😂😂😂😂دوستمون کامل توضیح داد،،ولی خدایی آدم چرا باید اون لحظه سکته کنه بیفته،،،ولش کن گشنه ای زیاد به مغزت فشار نیار منم دارم دیگه هنگ میکنم😂😂😂موفق باشی عزیزم

خودت باش اینجوری،قشنگترینی
😂😂😂😂دوستمون کامل توضیح داد،،ولی خدایی آدم چرا باید اون لحظه سکته کنه بیفته،،،ولش کن گشنه ای زیاد ...


میبینی تو تو رو خدا؟


چقدر توجیه وجود داره واسه یه خرافات؟

رنگ در رنگ و‌ به هر رنگ هزارانش طیف           نغمه در نغمه و هر نغمه به یاد یاران
نه خودم غرب کشورم اطرففمون همچین چیزایی نداره


اون یه روستایی بود یادم نیست اسمشو چی گفت و کدوم استان بود

بعد میگفت پسراشونم اگه عاشق یه دختری بشن حتمن باید باهمون ازدواج کنن 

در دلم کسی جا دارد که در تمام زندگی ام ،او را حس میکنم و به خاطر وجودش با خداوند در خلقتش شریک شده ام.ندیده دوستش دارم و عاشقانه منتظر حضورش در آغوشم هستم ❤
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز