من مغازه تایپ و تکثیر دارم . دم غروب بود نشسته بودم . دیدم ی مرده داره با تلفن حرف میزنه و سرک به منم میندازه . گفتم ای ی طوریش هست . بعد چند ثانیه اومد داخل . به سلام و احوال پرسی . بعدش پرسید که پوستر طراحی میکنی برا فیلم ؟؟ گفتم بله . بعدش با غرورررر فراوان گفت منو میشناسی،؟؟ گفتم نه . گفت من کارگردان هستم یادمه فامیلش راد بود . خلاصه من خونسردانه انگاری اصلا برام مهم نبود گفتم خوب امرتون رو بفرمایید .
اصلا تحویلش نگرفتم .
از این کارگردان هایی که تو شهرستان کار میکنند بود ما شیرازیم.
یک دو تا از سریال هاش هم در اومده .
کارم باهاش نشد میخواست مجانی براش پوستر بزنم اومد مثلا مخمو بزنه که براش پوستر بزنم .