تولد مادرشوهرم بود، من رفتم براش کادو خریدم ، فرداش که میخواستیم بریم شوهرم زنگ زد به خواهر شوهرم که اگه کیک نخریدی من بخرم ، که اونم گفت بخر ، خلاصه رفتیم خونه مادر شوهرم ، عموی شوهرم و عمشم بود ، که یهو خواهر شوهرم رو به عمه و زن عموش گفت که ،علی( شوهر من) هر چی بخواد بخره با من مشورت میکنه
واااااااای خدا خیلی لجم گرفت اخه اصلا اینجوری نیس ، شوهرم نبود اونجا
بعد زن عموشم یه جوری به من نگاه کرد، انگار من توی زندگیم هیچ کاره ام ، با اینکه شوهرم نهایتا در مورد کیکو تولدو روز مادر بخواد با خواهر شوهرم مشورت میکنه
فک کنم توهمیه