دقيقا همينطوره، خيلي از مادرشوهرا حسووودن خيلي
ي خواستگار خوب داشتم سالها پيش
عاشق هم بوديم
داشتيم ازدواج ميكرديم ك سروكله دخالت مامانش اومد..
ولم كرد و رفت
با يكي ديگه ازدواج كرد
خون ب جيگرم كردو رفت
الان اون متاهله و تنهاي تنها با كلي مشكلات خونوادگي ديگه
اخ ك چقد دلم از دنيا پره
تربیت غلط
صحبتای هلاکویی رو راجع بهش گوش کن
اصن اینجور مردا دیونت میکنن.منکه فقط سر همین بچه ننه بودنش با هم بحث داریم
شوهر من باید التماسش کنی بره سربزنه خونه باباش اینا بعد همه اینو از چشم من میدونن😐
شوهرم تقریبا ۱۳ ساله جدا از خانوادشه برا همین خداروشکر زیاد وابسته نیست
ولی مشکلات دیگه ای با خانوادش داریم
مادر شوهر من هي خودشو لووووس ميكنه 😀😀😀
در كل خوبه هاااا دوسش دارم
ولي ي حركتايي ميكنه بالاخره مادرشوهر ديگه 😀😀
