اماده شدیم برای خواب همسرم گفت پتو کجاست گفتم پتو روی نرده بیرونه شستمش بیارش اوردش انداختش روم یهو یه چیزی سفت چسبید به انگشت شستم😱🥺گوشیم دستم بود جیغ زدم و دستمو با سرعت تکون دادم یه چیزی پرت شد شوهرم گفت چیه😮گفتم اینطورشده گفت توهم زدی یهو یه صدایی اومد انگار چیزی میخاست پربزنه همسرم سریع پرید برقو روشن کرد قیافه کریحشو دیدم چندبرابر ملخ بود کرمی رنگ یه چیز وحشتناک عجییییب😟😨😱😰 تاحالا مثلش ندیدم شوهرمم واقعا ترسید از این ور من بایه پیرهن کلوش بدون شلوار جیغ میزدم میگفتم شلوار بده من دخترم جیغ من جیغ شوهرمم هی میگفت چی کنم چطور بگیرمش دنبال چیزی بود بزنه روش نمیشد اندازه چهارانگشت بود😭😭 یه جا واینمیساد رفت پلاستیک اورد نشد پنجره باز کرد نشد اخر گفتم جاروبرقی و روشن کن بالولش بگیر همین کارو کرد و بسختی رفت تو جارو حالا داره توجارو خودشو میکشه😥😖😭😭من چیکارکنم بااین جاروم اخه کیسشو چی کنم جارو گذاشتیم توی راهرو من مشکل قلبی دارم استرس و هیجان بده برام حالا دست چپم سرمیشه و قلبم تیرمیکشه همشم بدنم گز گز میکنه یادش میوفتم چه شب کوفتی شد😫😭
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
عزیزم اون بچه گناه داره اونجوری میکنی فردا اونم بزرگ شد این ترسا براش کابوس میشه و ازهمه چی میترسه،م ...
اصلا نشد واقعا غیر منتظره بود😭
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
وایی اینجوری که تو تعریف کردی منم ترسیدم استرس گرفتم😨😨
دقیقا همینطور بود تازه خیلی جزئیاتشو حذف کردم😭
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
یه سکوتی هست ، مال بعد ازشنیدن یه سری حرفایی که نباید می شنیدی!ببین حسه عجیبیه!!بیرونش سکوته ولی ازدرونت هی صدا شکستن میاد!وتوراهی جز لبخند زدن نداری...😔😔
اسم علمیش رو نمیدونم عزیزم.ولی بچه ک بودیم زیاد میدیدیم.کرم رنگ .هم پرواز میکرد.هم خیلی سریع حرکت می ...
خیلی شبیه بود ولی اینطور که گفتی بدنش منظورم بود😭😫
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
عروس یکی یه دونه ماه دوماد نمونه این رقص عاشقیتون یادگاری میمونه ..عروس یکی یه دونه ماه دوماد نمونه این بهترین سکانس کل زندگیتون...دل دومادو بردی عروس با سلیقه دوماد یه تارموتو به یه دنیا نمیده.. دوماد گل میریزه زیر قدم هات..دوماد هز (حض..حز)میکنه میرقصه باهات...برو هرجا میره شونه به شونش شدی تاج سرش چراغ خونش
من وحشتناك از سگ مي ترسم ولي با اين وجود جلو دخترم اصلا ترسم رو نشون ندادم...عاشق سگ هاست اصلا نمي ت ...
آفرین،گناه دارن بچه ها واقعا چیز کمی نیست بحث آیندشونه و ساختن ذهنیتاشونه که دست مادراست من وحشتناک میترسم از حشرات اوایل سوسک میدیدم پیش پسرم جیغ میزدم فرار میکردم اونم با من فرار میکرد و میترسید بعد به خودم اومدم و بردمش نشونش دادم گفت یه حشره ست فقط الان کارمون یه جایی رسیده موش میبینه تو خیابون دنبالش میکنه باید بگیرمش😅
سرمو کرده بودم زیر پتو وجیغ دخترمم بغلم جیغ میزد اونم پرمیگرفت طرفمون شوهرم هی میشست و میپرید بالا گفتم بده بگیرم من نمیتونم تا پامو از تخت اوردم پرید 😭😭
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!
وا چرا اینقد از این موجود بی آزار ترسیدین؟ من وقتی ملخ میبینم بادستم میگیرم میندازمش بیرون.
ملخ نبود بابا
وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!دخترم تنهاتر...!!!و پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشق قدیمم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!!!