سلام دوستان
من ۳۵ سالم هست و یه پسر ۵ ساله دارم ۸ ساله ازدواج کردم و از قبل عقدم تا الان حدود ۹ سال هست کار میکنم کارمندم و شغل و درآمد نسبتا خوبی دارم ولی ساعت کاری طولانی دارم ۶ صبح تا ۶ عصر بیرون خونه هستم وقتی هم بچه دار شدم از ۶ ماهگی گذاشتمش مهد و به کارم ادامه دادم
خانواده م شهر دیگه هستن و دست تنهام شوهرم هم کمک خاصی تو کارای خونه و بچه داری بهم نمیکنه و تقریبا مسولیت بجه و زندگی با منه.
فشار کار بچه دست تنهایی ساعت کار طولانی ... تو این سالها خیلی بهم فشار آورده
همسرم همیشه رو درآمد من حساب میکنه و من هر چی تاحالا کار کردم آوردم تو زندگی خونه. و ماشین عوض کردیم
همسرم حتی یکبار هم تا حالا قدردانی ازم نکرده و حتی بهم میگه تو واسه خودت کار کردی نصف خونه به اسماع!!!
ولی من توان جسمی م به شدت کم شده. همیشه خسته هستم همیشه کمبود خواب دارم اعصابم خیلی ضعیف شده خونه همیشه بهم ریخته
تا یکسال قبل همسرم هم کارمند بود و البته درآمدش کمتر از من حتی تو بازه هایی کارش رو چند بار عوض کرد
تا اینکه از یکسال قبل به این طرف شرکت زد و درآمد خیلی خوبی داره چندینبرابر درآمد من
مدتی هست من بهش میگم من کارم رو پاره وقت کنم به خودم و زندگی بیشتر برسم
اما شدیدا مخالفت میکنه و میگه من تازه کارم رو شروع کردم بذار دوسال دیگه بگذره بعد
درحالیکه واقعا درآمد خوبی داره و داره برنامه ریزی میکنه تا بزودی یه ماشین ۶۰۰ میلیونی بخره
احساس میکنم داره از من سو استفاده میکنه بهش میگم تو وظیفه اولت هزینه زندگی و زن و بچه ست نه ماشین میگه تقصیر منه که همه چیمون میام به تو میگم!!!
بهش میگم تو اگه به من بگی "یکتا جان من ازت ممنونم این همه سال پا به پای من بر زندگیمان تلاش کردی منم دوست دارم حجم کارت کم بشه اذیت نشی ولی یه چند ماه صبر کن به ثبات برسیم" من میگم حداقل طرف قدر میدونه ولی اینجوری راستش هر روز صبح که پامیشم تو دلم میگم وظیفه تو نیست کار کنی