مگه من چکارت کردم پسرتو انداختی ب جونم اگه نیومدم پیشتون بشینم چون گلوم درد میکرد خوبه بیام پیشت مریض بشم من باردارم نمیتونم دارو بخورم آدم باید مراعات زن باردارو بکنه من سر جون بچم با کسی شوخی ندارم ناهارم خواستم درست کنم گفتید نمیخوریم هر موقع اومدین بین مارو دعوا انداختین من بهت بی احترامی نکردم ولی هربار اومدم خونت بم بی احترامی کردی جلوی من با پسرت خارجکی حرف میزنی ک من نفهمم خب یه دفعه بگو برو بیرون منم باید قهر میکردم میرفتم.
میخوای دعوت کنی زنگ میزنی پسرت میگی فلانیو رو بیار مگه من بچم منم برنامه های خودمو دارم نمیام چون خانم خونه منم خونه کسی میرم که شخصا دعوتم کنه هیشکیو ندیدم اینطوری دعوت کنه حتی تو عقد و عروسیمم پاگشام نکردی من پسرتو دوست داشتم ولی با رفتارات کاری کردی ک ازش متنفر شدم پسرت مال خودت برا من ک بود و نبودش یکیه بلد نیست با زنش چطور برخورد کنه فقط بلده داد و هوار کنه چون یادش ندادی یاد گرفته تا نصفه شب بیرون باشه اصلا قابل مقایسه با دامادامون نیست اون نه شوهر خوبیه نه پدر خوبی فقط پسر خوبی برای شماست.
میای جلوش میگی فلان دختر انقدر خوشگل شده یا فلان زن سراغتو گرفته مثلا چی این حرفا میخوای مارو از هم سرد کنی با حرفات و کارات زندگیمونو بهم ریختی مامانم فکر کرد شما مثل خاله .... هستین که منو داد یه روز ب عمرم مونده باشه طلاق میگیرم مامانم این چیزارو بفهمه یه لحظه هم نمیذاره با پسرت زندگی کنم پسرتو بردار برا خودت نمیخوامش اعصابمو خورد کردین اگه بلایی سر بچم بیاد حلالتون نمیکنم خوراکی و لباس هم برام نیارید محتاج نیستم.