2737
2734

حالا کنارش یه چیزی هم بگم واستون

.ابجیم ۹ سالشه ولی سنا ۹ سالشه زبونش مث این ۴۰ ساله هاست .من و اون مث سگ و گربه ایم همش در حال دعواییم باهم یکی من میگم یکی اون اسمشو گداشتم تو خونه عاطفه از بس ک کاراشمث همونه لجش میگیره مث این ۴۰ ساله ها هی نفرینم میکنه .الهی ک عرفان طلاقت بده بعد بیای اینجل عر بزنی منم هی بخندم.اصلا حیفه عرفان تو چی .اصلا خوب کاری کرده باید بره ۱۰ تا زن بگیره همش رومخمه مامانمم هی میگه نیلوفر مادر یه بچه ای اینقد با این خودتو نگیر .روری هزار بار هی میگه بیا برو از خونمون منم هی میگم بتوچه خونه بابامه.خلاصه خیلی بدیم باهم.امروزم عرفان تو کوچه بود با زهرا ک این خانومم از مدرسه اومد ک تا عرفانو دید فورا اومد سمتش ک ای خدارشکر عرفان آشتی کردین باهم.بعد میگه دیدی نبلوفر گفتم عرفان برمیگرده اینقد غصه نخور .بعد ب عرفان گفت اقا عرفان این نیلوفر این چند شب مارو دیوونه کرده ازبس همش گریه میکنه ک دلم واسه عرفان تنگ شده واسه چی عرفان نمیاد هر چی میخوره هی یاد شماس میگه الان عرفان چی میخو ه الان عرفان کجاس همش عرفان عرفان میکنه تورو خدا بیا ببرش دیگه.

حالا منو میگی😡😡😡😨😨😨

 عرفانم ک باز بدتر هی میخندید گفت  اره بابا خودمم میدونم ک میمیره واسم همش ناز و اداشه حالا یه چند وقت دیگه هم اینجا باشه تا ادب بشه هی میخندید.منم زهرا رو گرفتم گفتم برو تا ادبنشدم حق نداری بیای .تو خونه هم ک اومدیم من دنبال ابجیم بودم اونم هیی جیغ خلاصه یه ساعت باهم دعوا داشتیم مامان بابامم ک میخندیدن ب ما دوتا اخرم بابام گفت نیلوفر بخدا بچه ای زود بود عروست کردیم .


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
الان مطمین شدی اون رابطه واسه قبل ازدواجته

از پیاماش اره یه چیزایی فهمیدم چون هی میگفت از وقتی شوهر کردم برام مث تو نبوده اخه اون از ما زودتر ازدواج کرد بعدشم رفت ترکیه.

و اینکه یه پیامی بود ک عرفان گفته بود گه نخور هیچکار نمیتونی بکنی اینا مال قبله اینه ک نیلو رو بگیرم بوده واسه مجردیمه محاله باور کنه اونم گفته بود زنا همین ک بفهمن شوهرشون با یکی رابطه داشته محاله بتونن تحمل کنن حالا میخاد قبل ازدواج باشه یا بعدش

2738
عیبی نداره گلم شما هم دعاکنی منو


ی توصیه

خیلی خوبه که جفتتون دارین نرم میشین

ولی ی نکته

اگر میخوای برگشت ب عقب نکنی

تا الان ک تنور داغه و نازت خریدار داره

بزار شوهرت بیاد در حضور پدر مادرت شرط بگو و بپذیره

دیر کنی اونم میگه بالاخره ک نیلو برمیگرده اونم سست میشه ها

خدا رو شکر که بهت اثبات شد که شوهرت دنبال سهیلا نیست.

اره یه جورایی خیالم راحت شد اصلا یه حکمتی داشت ک امروز صب زود رفتم خونه .هی بابام گفت بذار بعد اذان خودم میبرمت نمیخادالان بری

اره نمیرم تا خودش اخر هفته بیاد بعد همونجا شرطامم بگم تا قبول کنه

بسیار سفت و سخت رو صداقتش کار کن

چه ب خیر چه ب شر مراعات حال تو رو نکنه در مورد هرچیز با صداقت بهت بگه

والا بچگانه رفتار کرد

اینهمههههههه عذاب واسه پنهون کاری حیف بود بخدا

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687