ببخشيد امروز كلا حالم خوب نيست از هر دري دارم تاپيك ميزنم😁😁
من يكسال نامزد بودم و سه ماهه عروسي كردم اما هر بار خانواده شوهر دعوت ميكنن ميرم هيچكدومشون بامن تعريفي نميكنن
نه خواهرشوهرام نه مادر شوهر
هميشه يا تنها ميشينم يا همسرم مياد كنارم
ولي خواهراش باهم تعريف ميكنن با جمع ميشن تو اتاق ميخندن
همشونم ازمن بزرگترن
ميدونم نبايد مهم باشه ولي امروز يهو برام مهم شد و ناراحتم كرده فكر كردن بهش
اخه چندسب پيش اونجا بوديم واقعا حوصلم سر رفت
الانم به همسرم زنك ددم از احساسم كفتم
اره اینطورین
ولی دیگه برام اهمیتی نداره
منم تحویل شون نمیگیرم
من نمیرم پیشون تا صدام کنن
بعد میرم و کمی میشینم و قبل اینکه متفرق شن پامیشم
ببین اینکه باهات حرف نمی نن و گرم نمیکی ن خوشحال باش
من خودمو کلا قاطیشون نمیکنم خیلی راحتم
خوبه که لااقل شوهرت میاد پیشت شوهر من فامیلاشو میبینه اصن منو نمیشناسهههه
آره منم بیشتر موقع ها تنهام
چقد بیشعورن
نگو که شوهرتم حق و به اونا میده!
من از اولم باهاشون گرم رفتار کردم بخاطر همین باهاشون راحتم و منو از داداششون بیشتر دوست دارن😎
شخص شما منظورم نيستا ولي از بس بعضي از عروساي امروزي حرف روربزرگ كردن دعوا راه انداختن اين اونو گفت اينكي اونو گفت كردن از نقطه ضعف خانواده شوهر استفاده كردن زرتي هم مهريه اجرا گذاشتن بعضيا هم طلاق گرفتن خانواده شوهر يكم محتاط تر عمل ميكنن پيش عروس وا نميدن، منم در آينده با عروسم خيلي رسمي خواهم بود
یعنی شما تو پذیرایی میشینی اونا میرن تو اتاق ومیخندن !
توی دوران عقد رفتاری نکردی که کینه ای داشته باشن و مخالف ازدواجتون باشن؟اگه این مشکل نبوده
سری بعدرفتی به مادرشوهرت بگو مامان کارنداری کمکت کنم( سالادی اماده کردن سفره ای چیزی ) بعدم بگو چون خیلی حوصلم سرمیره.اینطوری محترمانه یه تذکر دادی اما مراقب باش متوجهشون نکنی ازاین‌موضوع ناراحتی
منم همینطوریم.بهتر راحت تری دیگه بحثی هم شد پای تو رو وسط نمیکشن.
خوشحال باش
مال من اونجوری نیستن،باخواهرشوهرم مثل خواهریم هرچی حرف یارازداره به من میگه ازکنارم تکون نمیخوره آخرش دیگه شوهرامومیگن چی پچ پچ می کنین به ماهم بگین
جاری های بزرگتر منم همینن
بی خیاللللللللللللللللللللللللل
