سلام.
خانوما من چن ماه اول زندگیم با پدرشوهرم اینا زندگی کردم تا خونه بگیریم...موقعی ک خاستم خونه بگیرم خیلی اذیتم کردن.. . بماند با چ بدبختی جدا شدم.
از وقتی جدا شدم همش دم گوش شوه م میخونن برگرد
شوهر احمقم تا ى کم پول کم میاره میگ برگردیم اونجادر صورتی ک شرط ازدواج من همون بود ک بعد چن ماه باید جدا شیم.
تا بحث حاملگی پیش اومد
تو اقدامم هر چندوقت ى بار میگف بیا برگردیم خونه بابام پولامونو جمع کنیم.
تا زد و الان حاملم
الان همش میگ باید برگردیم من نمیتونم از پس مخارج بر بیام (درصورتی ک دروغ میگ و پول داره)
اینقد فشار عصبی رومه دارم منفجر میشم
دلم میخاد هرچی دم دستمه خورد کنم
فکر برگشتن ب اون زیر زمین نم زده داره میکشتم
ای خداااااااا