من روز شنبه تولد همسرم هست ، چون تو ماه رمضون افتاده ، تصمیم گرفتم خواهربرادرام و خواهربرادرای شوهرم دعوت کنم و بدون اینکه از قبلش به شوهرم بگم براش تولد بگیرم ، منم از پول پس انداز خودم گفتم دعوتشون کنم رستوران ، خلاصه به شوهرم نگفتم که پول رستوران خودم میدم ، از قبلش هم گفته بودم اینارو دوس دارم قشنگ و رسمی دعوت کنیم ، چون همش یا خواهرش یا برادرشو دعوت کردیم ولی خواهربرادرای منو نه ، حالا الان میگه تو اصلا به حرف من گوش نمیدی من الان نمیتونم همه رو رستوران ببرم ، بدون هماهنگی من کار انجام میدی ، بعد گفتم حالا یه باره هاااا ، تو چرا اینجوری میکنی ، خلاصه کل کل کردیم تا اینکه گف پس پولی که کنار گذاشتم فرش بخریم ( خونه رو تازه عوض کردیم یه تیکه فرش نداره ) میدم حالا فرش باشه دوماه دیگه ، منم بعدم گف دیگه به حرف تو نمیکنم خودم هرکار دوس داشته باشم میکنم ، منم فقط بهش گفتم حاالا باشه همون روز از این حرف زدنت خجالت میکشی ، اصلا حالمو گرفت با این کارش خورد تو ذوقم ، منو بگو به خاطر این آدم خسیس دارم خودمو میکشم . بهش گفتم حالا ببین برای یه پول رستوران داری خودتو میکشی ، گف نه بهت گفتم بذار دوماه دیگه دعوتشون کن من کلی هزینه دارم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.