خیلی بهم گفتن یا تو پارک وقتی اسمشو صدا میزنم میگن عه فکر کردم دختره یا میگن دخترکوچولو سربخور بیا پایین یا .....
نمیدونم از این موضوع باید ناراحت بشم یانه میترسم اخلاقشم دخترونه بشه
متنفـرم از آدم های که همیشه در حال نظـر دادن هستـن حتی بدون اینکه نظـرشون رو پرسیده باشـی تو تمـام مسائل شخصـی آدم سـرک میکشـن و تـِز میدن هر کـس سلیقـه خاص خـودش رو داره اگه از نظر شمـا زشتـه سلیقه و نظرتون رو برای خودتون نگهدارین متنفـرم از آدم های که از خصـوصی ترین مسائل زندگی آدم سوال میپرسـن متنفـرم از آدم های بدذات که اگه به نفعشون باشـی بهت خوبـی میکنن و اگه براشون نفع نداشته باشـی بدترین بدی هارو در حقت میکنن و اگه باهاشون مثل خودشون رفتار کنی تازه ناراحت هم میشن ولی من این رو تو زندگیم یاد گرفتم با هرکس اندازه لیاقتش رفتار میکنم من کینه ای نیستـم اما آلزایمر هم ندارم حتی کوچیکترین حـرف ها توی ذهنم مونده اگه لطفی در حق این مدل آدم ها بکنم معنیش این نیست بخشیدم یا فراموش کـردم از ته قلبم از وجودشون متنفـرم فقط شاید اون لحظه مجبور بودم لطفی کنم خیلی وقتا در جواب این همه فضولی و سوال فقط لبخند میزنم و تو ذهنم فکر میکنم آیا این چیزها به تو ربطی داره ...
درحادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبه رو می شویم! "اولحسین (ع)حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شودتا آخر میایستدخودش و فرزندانش شهید میشوندهزینه انتخابش را میدهدو به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهداز آب میگذرد، از آبرو نه" دوم : یزیدهمه را تسلیم میخواهد مخالف را تحمل نمیکندسرِ حرفش میایستد نوه پیغمبر را سر میبرد بیآبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که میخواهد برسد"سوم:عمرسعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است هم خدا را میخواهد هم خرماهم دنیا را میخواهد هم آخرت هم میخواهد حسین (ع)را راضی کند هم یزید راهم اماراتِ ری را میخواهد، هم احترامِ مردم رانه حاضر است از قدرت بگذرد، نه از خوشنامیهم آب میخواهد هم آبرودستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی استکه به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد، نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هستمن بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم