من یه دوست صمیمی دارم. یعنی بهتره بگم داشتم. خیلی باهم خوب بودیم جوری که همه ی مدرسه بهمون حسودی میکردند. ولی یه سری اتفاقات افتاد که باعث سوء تفاهم بین من و اون شد و هر وقت سعی میکردیم درستش یه اتفاق دیگه میفتاد یا یک نفر دیگه یه کاری میکرد. خلاصه اینکه این جریانات باعث شد بعضی اوقات من با اون خیلی سرد بشم و بعضی اوقات هم اون. ولی بازم با همه ی این چیزا من تقریبا هر روزمیرفتم دیدنش(توی یک کلاس نبودیم امسال) ولی اگر من نمی رفتم اون نمیومد منو ببینه. به خاطر همین خیلی ناراحت شدم دیگه از بعد از عید سمتش نرفتم. ولی خیلی برام سخت بود این کار. الان متوجه شدم که اون زمان هایی که پیشم نمیومده فکر میکرده من از دستش ناراحت شدم و به همین دلیل بوده. همین طور هم روز تولدم اومد کلاسمون من نمی دونستم چرا اومده بعد این مدت به خاطر همین خودمو سرگرم بقیه ی دوستام کردم اونم بعد چند دقیقه رفت. بعدا بهم گفتن میخواسته تولدم رو تبریک بگه. الان به نظرتون چی کار کنم؟ میخوام باهاش حرف بزنم و بگم که چقدر برام مهمه و سوءتفاهم ها و برطرف کنم چون شاید دوباره نبینمش سال های دیگه. حالا باید چطور باهاش صحبت کنم و چی بگم؟