خاطرات روزه خوردنای غیرعمدی 😁

یه بار مامانم اینا خونه نبودن منم از خواب بیدار شدم گشنم بود خوابالو رفتم اب خوردم یکم هم انگور خوردم بعد باز خوابیدم مامانم اینا اومدن منم بیدار شدم یادم افتاد روزه بودم اب و انگور خوردم 😑😑😑

من هیچوقت یادم نرفت هیچوووووووووت😐😒😑 

همیشه دوس داشتم حواسم نباشه یه چی بخورم

ی بار کلاس چهارم یا پنجم بودم از مدرسه اومدم یادم رفت روزه ام. رفتم سر یخچال برنجو آوردم بیرون قشنگ ی دل سیر خوردم . بعدش فرنی خوردم بعدشم چند تا خرما. ابم خوردم باز رفتم سراغ خرما یدونه دیگه بخورم یهو یادم افتاد روزه ام😋😋مامانم حموم بود رفتم پشت در حموم بعش گفتم خندید گفت حواست نبود اشکال نداره. از اون روز همه اش دوس داشتم بازم حواسم نباشه روزمو بخورم که دیگه همه اش یادم موند😅😅

منو جاریم پارسال حامله بودیم روره نبودیم رفتیم بیرون خرید چون خودمون روزه نبودیم اصلا حواسمون نبود که ماه رمضونه خیلی گرسنمون بود دوتا پیراشکی گرفتیم خییییلی ریلکس داشتیم راه میرفتیمو میخوردیم بعد دیدیم همه یه حالتی دارن مارو نگاه میکنن خودمون نفهمیده بودیم که چرا اینجوری نگامو میکنن وقتی به آخر پیرا شکی رسیدیم تازه یادمون افتاد الان ماه رمضونه انقدر خندیدیم 

😂😂😂😂

یادمه از زولبیا بدم میومد

دم افطار موقع سفره چیدن گفتم بذار یه بار مزه کنم ببینم چه جوریه خلاصه یه زولبیا کامل خوردم😅تازه دوستم نداشتما😅

کل خانواده فقط نگاه میکردن به روی خودشون نمیاوردن

آخر تا الله اکبر اذانو گفت فهمیدم چی شده

سال اول دبیرستان 😕😕 

داداشم کارت پایان خدمت گرفت با ی جعبه شیرینی اورده بود .اونم نون خامه ای 🤣🤣🤣

سیر نشستم خوردم ..بابام 😭😭😭😭 دیدم گفت مگه تو روزه نبودی 🤤🤤🤤 .کوفتم شد 😂😂😂😂 

باور میکنی یادم نبود 🤣🤣🤣🤣روزه گرفتم 

من زیاد پیش میومد یادم میرفت روزه ام آب خوردم