اینجا بود که فهمیدم تحصیلات فهم و شعور نمیاره و نگفتن مهریه دو عروس دیگشون فقط یه معنی میتونه داشته باشه! اینکه تو در حد اونا نیستی ک مثل اونا باشه مهریت
دقیقا شوهر خواهرم میرفتن مشاوره, همه چی اوکی بود میومد بیرون اصلا انگار نه انگار همون ادم قبلی, خواهر منم اوایل خیلی زورشو زد بهم بزنه نامزدیشو نشد الان بعد دوسال طلاق گرفت بالاخره. وقتی ی چیزایی فقط خودتون میفهمین و حستون بهتون میگه این ادم مناسب شما نیست, بنظرم ب حستون اعتماد کنین. دیر ازدواج کردن خیلی بهتر از زود ازدواج و بعدم ناموفق شدن هست.
عزیزم هیچوقت بخاطر خانوادت ازدواج نکن.کار عاقلانه ای کردی.من فقط و فقط بخاطر پدرو مادرم ازدواج کردم و الان اصلا احساس خوشبختی ندارم و پدرو مادرمم پشیمونن از اینکه باعث ازدواجم شدن
وای ممنون که اینو گفتین چقد بهم کمک کرد
دقیقا حسم بهم میگفت نه و این ازدواج به جایی نمیرسه
اون خیلی تابع حرف پدر مادر بود که حاضر شد اینقدر راحت عشق مثلا 4 ساله ش رو زیر پا بذاره
من فقط ازش چند ماه صبر خواستم
و اینکه چقد خوبه ک فرهنگ سازی بشه که پدر مادرا پشت بچه هاشون باشن اینجور مواقع
دقیقا اینم هیچ صبری نداشت و به شدت ادعای عشق و عاشقیش میشد و حتی میگفت تو خدای منی و میپرستمت ولی دریغ از ی کار ک موجب رضایت خواهرم باشه. هر کاری بدش میومد این انجام میداد و فقط میگفت عاشقتم. حالمونو از هر چی عاشقی بود بهم زد
عزیزم خیلی خوشم اومد که با اینکه یه نامزدی ناموفق داشتی و خواهر کوچیکترت هم زودتر از شما ازدواج کرده،مث شوهر ندیده ها رفتار نکردی و تصمیم عاقلانه گرفتی،
نگران حرف بقیه و دلخوری پدر مادرت هم نباش،اونا میگذره،اما زندگی و آینده شما ممکن بود تباه بشه برای همیشه.
خیلی خوشم اومد ازین تصمیم گیری عاقلانه،و اینکه همون اول بله رو نگفتی و وقت گذاشتی و مشاوره رفتی....
عزیزم منم مجردم.تادلت بخاد خاستگارای مختلف داشتمو دارم.مامان بنده خدامم چندبار از دستم گریه کرده وقتی گفتم نه.ولی به فکر روزیم که شب و روزش خدای نکرده گریه باشه.هرکیو میگم نه اولش ناراحت میشه بعدچند روز میگه خوب شد گفتی نه.چند روز پیشم گفت کاش من اونموقع عقل الان تورو داشتم.ینی باید تاپیک بزنم از خاستگارام بگم.
وقتی نامزد کرده بودم فکرمیکردم همه چی اوکی هس ولی کم کم فهمیدم چقدر اشتباه کردم ک بیشتر نشناختمش و بیشتر باهاش صحبت نکردم از نظر بقبه همه چیش خوب بود چون همه چی داشت ولی ذره ای دغدغه هامون به هم ربطی نداشت حتی حرف مشترک نداشتیم داشتم مریض میشدم از بس فکر وخیال میکردم و میترسیدم به خونوادم بگم ک نمیخوام اما وقتی مطرح کردم و گفتم ک چرا و دلیلش چیه پدرم گفتن تو بهمین خاطره ک دو هفته س مریض شدی؟ خب بگو که نمیخوای هیچ عیبی نداره هنوز که چیزی نشده و اونجا دنیاااااا رو بهم دادن و من هرروز خداروشکر میکنم بابتش
بچها
این وسط سوال منم لطفا جواب بدید
چجوری عکس بذارم پروفایل نی نی سایتم؟و
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
