شوهرم چندباره میگ ننه مو و خواهرامو دعوت کن
چون ۶ماه پیش بمن فش دادن قهر بودم یه مدت الانم ظاهری بخشیدم وگرنه حالم بهم میخوره ازشون
دیگه دیشب گفتم مادرت بیاد خواهرات حق ندارن
دیگ خواهر کوچیکش شوهرش نبود مجبور شدم اونم تحمل کنم
حالا مادرش و کوچیکه میخان بیان حوصله ندارم بعداز ناهار بشینن تا شب نمیدونم چیکار کنم ناهار خوردن میوه خوردن پاشن برن 🤔
بند بند وجودم تنفره