دوباره قهر و دعوا ...من دیگه عصبی شده بودم ۲۰ سالم بود تموم حرفایی که مادرشوهرم میگفت عقده شده بود تو دلم و داد کسیدم با گریه گفتم بس کن دیگه پدر من وظیفه ایی نداره خواهرشوهرم بهم میگه بیخود میکنی داد میکشی سر مادرم و من باعث شدم داداشم بدبخت بشه و....
بچه ها خواهش میکنم صبور باشین و بخونین وکمکم کنین اخر جواب همتون و میدم
بعد عروسی پدرم خونشو ۱۵ سال قبل ۹ تومن تعمیر کرد و داد بهمون بدون اجاره و ....
واس شوهرم کار گرفت
همیشه واسمون خرید عید و خونه و....
ولی شوهرم اصلا به چشمش نمیومد میگفت کاری نکرد وظیفشه
مادرم واس وام مسکن زلاشو فروخت من طلاهامو شوهرم اصلا منظور نداشت
لطفا یکی منو لایک کنه ممنونم
گذشت تا خواهرم ازدواج کرد و موضوع جدید شروع شد
شب و روزم شده بود جیغ و گریه با یه دختر ۳ ساله گاعی اوقات تو ماشین بودیم کارد به استخونم میرسید در واشین و وا میکردم میخواستم خودمو بندازم پایین دخترم عصبی شد
یه دونه لایک کوچولو🤗
کاش همه رو ی جا مینوشتی😟
چرا واس شوهر خواهرت فلان حلقه رو خرید چرا ال کرد چرا تو رو ادم حساب نمیکنن تو اصلا بچشون نیستی و کلییییییی حرررررف تا دوسال سوختم و ساختم دیگه صبرم تموم شده بود قهر کردم اومدم خونه بابام بعد یک ماه با پادرمیونی خونوادش و رفتن به مشاوره برگشتم ولی هنوز اون حسادتا تو وجودش هست و میگه و عذابم میده
هستین بگم بقیشو
