2752
2734
عنوان

فانتزی های کودکی

1052 بازدید | 100 پست

بیاید از فانتزی های مسخره بچگیمون بگیم نصفه شبی...

اول خودم...

بچه که بودم فانتزی م این بود که دنیا فریز شده و ادما و اتفاقا و همه چیزززز مثل یه ماکت ثابت هستن بعد من توی هر مکانی پا میزارم زندگی جریان پیدا میکنه و همه چیز حرکت میکنه... یعنی توهمی داشتما. حس قدرتی داشتم بیا و ببین😑 خل هم خودتی

دخترانم... رها ❤ و تو راهی💋
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



فقط ساعت برناردو میخواستم ! حتی هنوزم ميخوامش 😭

دخترکم! اصلا به دنیا آمدی تا حال ساده ی مرا به بهترین حال تغییر دهی... شاید تو همان نشانه ی حول حالنا الی احسن الحال خدایی !
2731

فانتزی من این بود یه چیزی مثل صندلی پرنده داشته باشم تو ارتفاع نزدیک مثلا ده بیست متری پرواز کنم کل شهر رو از بالا ببینم.یه بار هم خوابش رو دیدم هنوز یادمه

حجاب یعنی خیابان ادامه اتاق خواب نیست!!!بلکه جای کار و تلاش و ترقی جامعه است

دلم گرفته اصلا هاپوم بعد س سال خورده ای امشب تنهایی رفته خونه داییم همش دلم داره شور میزنه دلمم براش تنگ شده 

خدایا تا پاکم نکردی... خاکم نکن..😔😔😔باردار نیستم تیکر رسیدن ب خواسته هامه البته امیدوارم همینطور بشه 😍😍برام دعا کنید اونی ک میخوام بشه الهی فداتون بشم ❤❤
فانتزي فقط ساعت برنارد چ رويا پردازيا كه نميكردم باهاش 😂😂😂

وای منم‌تا‌موضوع تاپیکو خوندم یادش افتادم

بدانیدو اگاه باشید ک قطع دسترسی از رگ گردن ب شما نزدیکتر است😏                عضویت:95.10.29              ساری ایران✌🏻

منم همش فک میکردم بجای بارون بستنی یاشکلات بباره بعد بقیه بمیرن باضربه های شکلات ومن بشینم فقط بخورم وهیچوقتم سیرنشم😂

دشمن یک تک تیراندازکوراست ولی دوست خیلی خوب میدونه ازکجابزنه💔💔💔💔

برق وقتی میره بابزرگ ترش بیاد 😯😆

قرص استامین فن ازکجا میدونه کجامون درد میکنه؟؟😮😂


شایدزندگی اون جشنی نباشه ک ارزوشو میکردی اما حالا ک دعوت شدی برقص💃 برقصان دنیاروب سازخودت🎻🌼🌿
فانتزی من این بود یه چیزی مثل صندلی پرنده داشته باشم تو ارتفاع نزدیک مثلا ده بیست متری پرواز کنم کل ...

آخ آخ یه فانتزی دیگمم این بود که همینجوری که راه میرم یهو از زمین فاصله میگیرمبعد اینقدر بهش فکر میکردم که خوابش رو میدیدم یه دوره ... اینکه میتونم  تو هوا راه برم و اطراف رو ببینم و اتفاقای روزمره تو خواب اتفاق میافتاد ... بعد اینقدر جدی شده بود که بیدار که میشدم این خوابها برام نقش خاطره و اتفاق واقعی داشت

دخترانم... رها ❤ و تو راهی💋

من ارزوم این بود که یه چیزی مثل ماشین حساب همیشه تو.جیبم بود هرچی میخواستم دکمشو.میزدم درست میشد اون کار .و یه هواپیمای کوچیک که توش نشستم و این هم تو جیبمه هرجا میخوام میرم و هر آرزویی بخوام بکنم ...دقیقا کلاس سوم و چهارم ابتدایی بودم ...این افکار داشتم و اینکه الان فکرش میکنم میبینم اون وسیله که تو فکرم بوده شکلس چقدر شبیه موبایل بود.من دهه شصتی  

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز