من نوزده سالمه...امروز با دوستم نشسته بودیم رو سکویی که جلوی بستنی فروشی بود و بستنی میخوردیم و حرف می زدیم... من سنگینی نگاه حس کردم... دو تا آقا دیدم که داشتن سیگار میکشیدن و حس کردم دارن نگاهمون میکنن... یکیشون موهاش جوگندمی بود و بنظر میانسال میومد و اون یکی جوونتر نمیدونم شاید حدود 35 یا 36 ساله بود.هیچی بلند شدیم رفتیم از فروشگاه کنار بستنی فروشی یچیزی گرفتیم اومدیم بیرون دیدم اون آقای جوونتر دم در فروشگاه وایساده...داشت یچیزی میگفت اما زمزمه طور... یذره دقت کردم دیدم داره میگه شمارتونو میشه بهم بدین... من دیگه نگاهش نکردمو فقط سریع دست دوستمو کشیدم که بریم... به دوستم گفتم چی شده و اون پشت سرشو نگاه کرد دید داره دنبالمون میاد... هیچی دبدو بدو سوار یه تاکسی شدیم و دوستم از شیشه عقب و نگاه میکرد گفت چند ثانیه وایساد و رفت... من خندم گرفته بود واقعا.من چادریم و تاحالا هیچ ماجرای مزاحمت یا متلک یا هرچیز دیگه ای نداشتم... این ماجرای امروز تو خیابون باهنر بود به سمت تجریش و شلوغ بود خیابون...الان داشتم فکر می کردم اگه جای خلوتی بود، اگه تاکسی سریع نمیومد واقعا باید چیکار می کردم؟ نمیدونم اون آقا قصدش چی بود. بنظر من واقعا درخواست شماره از یه دختر تو خیابون کار جالبی نیست و از اون بدتر اینکه برخورد منو دید و دنبالم اومد واقعا بد بود... اما فارغ از ماجرای امروز احساس بی پناهی و ترس کردم برای اولین بار... واقعا اینجور وقتا باید چیکار کرد؟