2737
2734
عنوان

دردِ بی درمون💔کمک میخوام ازتون

2851 بازدید | 167 پست

دوستان من زندگیم خیلی گره خورده طوری که همه میگن شده درد بی درمون.مشاوره و روانشناسم نتونس کاری کنه.طولانیه ولی چون خسته نشید از قبل نوشتم اماده گذاشتم.فقط توروخدا فک کنین زندگی خودتونه ببینید شمابودین چطوری درستش میکردین چیکارش میکردین

به هیچکدوم از افرادی که نام میبرم لطفا توهین نکنید.فقط اول کامل بخونید بعد هرچیزی که فکر میکنید چارَس رو بگید بهم

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙

مایه خانواده ی خوب و عادی بودیم و همچی باتمام خوبیاوبدیاداشت به روال خودش پیش میرفت.بابام همیشه بی خود و بی جهت اعتقادداشت که خانواده زن بدردنمیخورن واگر مامانم باهاش بحثش میشد پس حتما خواهرش یادش داده!(من ازطرف فرزندخانواده بی طرف و بدون تعصب همچیوتعریف میکنم).خالم بشدت مومنِ ولی متاسفانه اصلا اخلاق نداره.ولی بخاطرایمانی که داره نه دروغ میگه نه غیبت ونه چیزایی که بابام فک میکنه.بابام شخصیت عجیبی داره.انگاردوتاشخصیت داره.یه شخصیت خیلییییی مهربون وعاشق واحساساتی.یه شخصیت وحشتناک دروغگو و دو رو وعصبی.هیچوق نمیتونیم درکش کنیم.وقتی بدی میکنه بعدش انقد خوب میشه ک ادم دلش میسوزه و برعکس

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

همیشه میگه عاشق مامانمه.ولی هیچوقت باهاش نمیرفت خونه فامیلاش همیشه باخواهراش بود دائما(۵تاخواهرداره ۲تاشون بالای۴۰سالشونه و مجردن)مثلامیگفت من میرم نون بخرم(بعضی وقتا نه همیشه)میرفت۳ساعت دیگه میومدوخبرمیرسیدکه رفته خونه خواهراش.مادرمم شدیدا غرغرو.این چیزا باعث شده بودکه همیشه مشکل داشته باشن ولی تحمل میکردن۲طرف.(باهم۱۰سال اختلاف سنی دارن ومادرم بشدت ادم خوشگلیه و بابام بخاطرفشارزندگی یاهرچی چهره شکسته ای داره.الان۵۳سالشه وعین پیرمرداشده).خلاصه و بدترین قسمت از اینجا شروع میشه

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙
2731

ماپدربزرگ و مادریزرگمونو هیجوقت ندیدیم بجز مادرِ مادرم که انقدر ادم خوب و مظلومی بود همه میشناختنش و بهش احترام میذاشتن.هممون شدیدا وابستگی داشتیم بهش.خاله ی من ادم مستقل و تحصیل کرده و پولداری بود(کارمندبانک بود).ازون دسته ادماکه تنهایی راحت ترن(ینی بدون شوهر)به اصرارخانواده و خصوصامامانبزرگم باپسرعمش ازدواج کرد.تالحظه اخرمیگفت من نمیخوام.اینام میگفتن سنت داره میره بالا اینم پسرخوبیه.ازهمون اول باهم اختلاف داشتن.تااینکه خالم حامله شدواولین بچش بدنیااومد.بچش۷روزش بود که باشوهرش ماه ها بود دعوا داشتن و قهراومده بودخونه مامانبزرگم و هرروز بدخلقی میکرد وپدر مامانبزرگم دراومده بود

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙

مانمیدونستیم امامامانبزرگم افسردگی شدیدگرفته بود اینو متاسفانه بعدا فهمیدیم.خیلی دیر...همون شب(روز هفتم زایمان خالم)خالم باشوهرش وحشتناک توخونه مامانبزرگم دعوا میکنن ومامانبزرگم قرص فشاراشو یواشکی همشو میخوره(دستام یخ کرده حتی مرورشم حالمو بدمیکنه).مامانبزرگم خودشوکشت.بگذریم ازبقیش.خالم ی مدت دیوونه شدووقتی خواستن بستریش کنن روانپزشک بابغض گفته خانم شماجات اینجانیست بااین تحصیلات و...بهش مشاوره دادن یکم بهترشد ولی سالها مریض بود.این قضیه افتادتودهن بابای من و دیگه خواهرزنش ازنظرش شد یه قاتل

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙
2740

درصورتی که قبل ازین که خاله من اینکارارو کنه.دایی وسطیم بعداز فوت پدربزرگم معتادشد و پدر همرو دراورده بود ولی مامانبزرگم سراون هیچوق اینکارونکرد.(اگه دوس داشتین یه فاتحه براش بخونین).ولی افسردگیش باعث شد سرخالم این اشتباهو بکنه.این باعث شد زندگی هممون بریزه بهم.تک تک افسردگی گرفتیم و زندگی هممون شدغم وجهنم.۴سال گذشت از فوت مامانبزرگم وهروق دعوا میشد بابام میگف اون خواهر که مادرشو کشت به ما رحم نمیکنه ک.(فک کنین ب یه ادم داغ دیده و افسرده همش اینارو بگی).مامانم دیگ نث سابق نبود نمیتونس هیچیوتحمل کنه زده بود به سرش.رف درخواست طلاق داد تا بابامو بترسونه(ولی خودشم همش بهونه میگرف وغر میزد اصن همچی افتضاح بود).رفتن دادگاه و بابام شروع کرده ب دروغ گفتن و بازم گفته خواهراین مادرشو کشته حالام اینو پرکرده ک طلاق بگیره.اینو ک گفته مامانم گفته زودباش طلاقم بده میخواسم بترسونمت ولی دیگ نمیخوامت

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙

الان۱سال ونیمه که جداشدن.مامان بخاطرحمایت مالی که نداشت ومهریه ای که قسط بندی بود مجبورشد بره چندماه بمونه خونه داییم.زنداییمم خواسته یا ناخواسته حرفای بدی میزده ک دل مامانم میشکسته یاهمش بهونه میکرده با داییم دعوا میکرده.مامانم ازونجا رف.چند ماه موند خوابگاه و کارکرد.💔.بعدتونس یه خونه تورباط کریم اجاره کنه.ماتوتهرانیم ولی اون رف یه جای دور که کسی نباشه میخواس تنهاباشه حالش خیلی بد بود.بابام نمیدونس کجاداره زندگی میکنه.باهم تصمیم گرفتن خوب باشن تا ما۳تا(منو داداشم و خواهرکوچیکم)راحت باشیم.میرفت میومد همگی میرفتیم بیرون همچی اوکی بود ولی جدا بودن ازهم تااینکه یباررفتیم مامانموبرسونیم خونش و دیدیم خدایا چقد اون خونه داغون وافتضاحه!!اشک هممون درومد

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙

چی بگم تا اینجا پدرت فقط دنبال بهانس

😍خدا روزی رسان شکست ناپذیر من است و هم اکنون مبالغ هنگفت پول در پناه لطف الهی و به شیوه هایی عالی به من میرسد😍😍😍😍😍😍😍  گاهی هیچکسی رو نداشته باشی بهتره !!!  باور کن بعضیا تنهاترت میکنن 🌹🌹🌹    

اینم بگم تاقبلش چون خونه نداش نمیتونسیم باهاش بمونیم.بعدبابام بعد۱سال احساساتی شد و گف وای ناموس من داره کجازندگی میکنه.مردگنده شروع کرد ب گریه کردن(گفتم دوتاشخصیت داره)جلوهمه گریه میکرد میگف زنموبرگردونین.ب خودمامانم میگف مامانمم میگف اصلاحرفشو نزن بعد اینکه این همه من آواره شدم تو خوابگاه و خونه داداش و...تازه الان؟؟(مامانم دیگ اون ادم سابق نیس حالش خرابه.دیگه عاشق بابام نیس چون قبلا بدترین چیزارو بخشیده چون دوسش داشت).چندماه بابام افتاد دنبالش.هرماه ی طلا میخرید میفرستادواسش هرهفته میبردتش بهترین رستورانا و سفره خونه ها(قبلا نداشت که این کارارو کنه الان بازنشسته شده و الحمدالله اوکی شده نسبت ب قبل)

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙

مامانم قبول نمیکرد میگف اینارو نمیخوام برنمیگردم.بابامم میگف نمیگم برگرد فقط ازم قبول کن.اونم قبول میکرد.تو این چندماه مامانم بایه خانومی اشناشد که هیچکس نمیپسندید.ولی مامانمو خیلی کمک کرد بخاطرخونه گرفتن.این خانوم دوتابچه داشت و شوهرش زندان بود حالام صیغه مردی شده بود که متاهل بودوبچه داشت!!!!!!!!!.اینابغله خونه مامانم خونه گرفتن.مَرده مشروب خور! قبلا معتاد بوده(کلااااا هیچ جوره به ما نمیخوردن ماتوزندگیمون مشروب از نزدیک ندیده بودیم)

💙خدایا ما روتو خیلی حساب کردیم🤲🙏🏻💙
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

رحم جایگزین

هیوارد | 14 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  12 ساعت پیش
توسط   niهانیتاha  |  10 ساعت پیش