ی ماه دیگه هم گذشت و خبری نشد گفتم رک بگو جریان چیه خیلی من من کرد اخرش از زبونش کشیدم و کاشف ب عمل اومد باباش مخالفه چرا چون من پدر ندارم و اوضاع مالیمون خیلی خوب نبود و خونمون باکلاس ک در شانشون باشه نیس و تمام این مدت تو خونشون دعوا بوده سر راصی کردن باباش...البته خودشون هم مثه ما بودن و تازه چندسالی میشد اوضاعشون بهتر شده بود یعنی در حد متوسط