اره شدیدا.
چون ازدواج من ناخواسته و زورکی بود.
من به تحصیلات خیلی اهمیت میدادم و دلم میخواست همسرم شخصیت علمی و دانشگاهی داشته باشه (. مثلا استاد دانشگاه باشه و بحثای علمی راه بندازیم.
بخاطر همین اذیت میشدم چون همسر اولم عملا بیسواد بود! و خودم خیلی اهل مطالعه و تعریف از خود نباشه معلومات بالا
حرف میزدم مسخره میکرد میگفت قلمبه گویی میکنی!
بعدم هی منو تحقیر میکرد که ضعف خودش به چشم نیاد.
در کل تاثیر سواد تو زندگی من کاملا مشهود بود.
میگن سواد شعور نمیاره ولی اگر ایشون با چهارتا ادم حسابی گشته بود و دوتا کتاب میخوند شاید مشکلاتمون کمرنگ تر میشد. نمیدونم