2733
2739
عنوان

همسایه دیوار به دیوار خواهر شوهرم بشیم یا نه؟

| مشاهده متن کامل بحث + 517 بازدید | 48 پست

حالا شاید خیلیم خوب باشع قرار نیس ک حتما بد باشن..بخرینش حالا..اگه بعدا دیدین دارین اذیت میشین عوضش میکنین دیگه.من خواهر شوهرم همسایم هست اما سالی یبارم همدیگه رو نمیبینیم با وحودیکه مشکل نداریم با هم..کلا وقتی نزدیک میشی اون حس کنجکاویه از بین میره ک طرف داره چه میکنه و کجاس

زمستان سرد منم بهاری گرم دارد،،،بزرگ میشم واسه کسی که کوچیکم کرد...🥰😉

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

یعنی پشیمونی؟ 

اره خیلی

خانوادم ازم دور شدن،چون این عروس جدیده

هر رفتاری که نشون میده فکر میکنن من و همسرم مقصریم

در صورتیکه من از صبح تا شب تو خونه خودمم درم قفل میکنم پسرم نره مزاحمشون بشه

هیچ کاری به کارشون ندارم

داداشم شبکار میشه مامانم میگه چرا زن داداشت رو نمیارید پیش ما،گفتم مامان تو خونه ش راحته مامانم ناراحت شد میگه تو اینا رو یادش میدی

یکبارم که بردیمش خونه بابام اینا ،داداشم ناراحت شد که چرا بردینش زنم معذبه راحت نیست😐😐

گفتم خونه خالشه اگرم معذبه خودش بگه ،به ما چه این وسط،شدیم آدم بده

2731
من حس کنجکادوی ندارم بهشون 

تو وضعیتت فرق میکنه چندساله عروس اون خونه ای

اگر مشکلی بود تا حالا نمایان میشد

به شرایط اقتصادیت فکر کن،خونه رو بخرید از دست ندین

اگرم بد بود عوضش میکنید

من الان التماس داداش بزرگم میکنم بیاد خونه روبه روم رو بخره،ولی این عروس جدیده نه،دلم میخواد بره چون دختر خالمه مامانم یه حس مالکیت روش داره فکر میکنه من دورش کردم ازش

دلم میخواد بره یه جای دیگه که مامانم متوجه بشه اگر الانم چندشبی یکبار میبینش بخاطر وجود منه،

2740

خواهرشوهر منم طبقه ی اول میشینه 

من دوم 

هر طبقه دو واحده 

انقدر خودش و شوهرش پر رو

خسته شدم الان دو سه روزه اومدم خونه مادرم 

اصلا انگار خونه ی اوناست 

راحت در یخچالمو باز میکنن ....

انقدر اعصابم خورده 

جرات ندارم یه چی بپزم برا خودمون 

زود میپره میاد بالا ...

تازه باردار شدم دو ماهمه 

شوهرم خیلی خرید میکنه 

طفلی اون روز میگه من موز خریدم تو بخوری کو

یه دفعه توی سه روز چه جور اونهمه رو خوردی 

میگم نمیبینی آبجیت میاد بالا در یخچالو باز میکنه قشنگ سهم برمیداره میره ...

منم ول کردم اومدم خونه مادرم 

تازه یه ماهه اومده اپارتمان ما ...

خسته شدم ....

اینم خونه رو شوهرم براشون گرفت 

اشتبااااه محض ....حتی اگه اونا خیلی خوبن عالین بازم دوری و دوستی کن ...

اگرم خریدی بزار برا فروش با حوصله ...

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
خواهرشوهر منم طبقه ی اول میشینه  من دوم  هر طبقه دو واحده  انقدر خودش و شوهرش پر ر ...

من پسرم ۵سالشه ،در باز بشه میپره خونه داداشم

منم از صبح تا شب در رو قفل میکنم کلیدم قایم میکنم

پسرم اینقدر گریه میکنه تا خسته بشه

ولی نمیزارم بره،

تازه غذا درست میکنم که اونا هم بیان بخورن،ولی شوهرم دعوام کرد گفت بزار خودش غذا درست کنه تو خونه ش،اینجور بد عادت میشه

بعضیها چه رفتارای زشتی دارن

من پسرم ۵سالشه ،در باز بشه میپره خونه داداشم منم از صبح تا شب در رو قفل میکنم کلیدم قایم میکنم پسر ...

وای آفرین به فهم و کمالاتت 

به خدا من خسته شدم اومدم خونه مادرم 

از صبح تا ده شب خونه م بود 

نمیرفت پایین 

یه بااارم نمیگه تو بیا ...

هیچ کارم نمیکنه براما 

تا شوهرم میاد میپره توی اشپزخونه غذا رو بیاره 

منم یکسره مجبورم به تعداد اونام بپزم 

حتی شوهرم خودش گفت تو که اذیت میشی برو خونه مادرت 

بعد برگشته خواهره به من میگه تو کلید بده من بیام برا داداشم غذا بپزم 

میبینی حتی نمیخواد یه لقمه نون بهش بده 

بعد بیاد بالا بپزه برا خودشون هم بپزه دیگه منم نیستم 

منم به شوهرم گفت از گوشت سگ حرومتره کلید بدی این بیاد بالا ...

هیچی گوشت و مرغ نداریم یکسره بالاست 

یه بطری شیر روزی میخرم 

ازش فقط یه لیوان میخورم بقیه ش رو صبحونه خودشو و شوهرش و بچه ش میخورن ...

من و از زندگیم فراری داد انقدر حرص خوردما ...

دعا کن دعوا شه با داداشش بره خونه خودش دیگه پیداش نشه ...

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

طلاق

sara59g90 | 41 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  9 ساعت پیش