خواهرشوهرم ۲۱ سالشه و درسشم تموم کرده و نمیخواد ادامه بده داره کار میکنه قبل از اینکه کار کنه حدودا ۱ سال و خرده پیش همش میگفت میخوام ازدواج کنم برم ولی الان نه واسش خواستگار که میاد می پیچونه یا خیلی دیگه مجبور بشه با اخم و تخم میشینه جلوشون باهاش خواهرانه صحبت کردم گفتم کسی تو زندگیته میدونی که من با داداشت از رو علاقه ازدواج کردیم اگه کسیو میخوای بگو من پشتتم گفت مگه دیونم مثل تو خودمو با یکی بدبخت تر از خودم بدبخت کنم؟منم کُپ کردم چیزی نگفتم گذشت و گذشت امشب زنگ زدن گفتن میخوایم بیایم خواستگاری تا ماه رمضون نیمده
بعضی وقتا با اینکه تو اوج خوشبختی هم نیستی میگی خدا رو شکر باز آرامش دارم یهو یه اتفاقی کل زندگیتو زیر و رو میکنه انقدر که فاصله امروز و دیروزت اندازه یه روز نیس میشه اندازه یه عمر تلاش میکنی که برگردی به اون زندگی سابق که بگی مهم نیس میگذره ولی نمیشه درد یه جوری ریشه میکنه تو وجودت که خودتم یادت میره یه زمانی خوب بودی..
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
بعضی وقتا با اینکه تو اوج خوشبختی هم نیستی میگی خدا رو شکر باز آرامش دارم یهو یه اتفاقی کل زندگیتو زیر و رو میکنه انقدر که فاصله امروز و دیروزت اندازه یه روز نیس میشه اندازه یه عمر تلاش میکنی که برگردی به اون زندگی سابق که بگی مهم نیس میگذره ولی نمیشه درد یه جوری ریشه میکنه تو وجودت که خودتم یادت میره یه زمانی خوب بودی..