شب اومد تا دادم بهش گل رو پرت کرد اونور گفت بدم میاد ازین کارا چقدر پول دادی پای این اشغالها کیکم نگاه نکرد هرچی خواهش کردم رفت نشست پای گوشیش منم همه رو ریختم آشغالی الانم سرپیاز باز دعوامون شد یه نصفه پیاز گزاشته بود یخچال گفته بود اینم بزن به غذا فردا یادم رفت الان دید پرت کرد سرم چرا نزدی منم گفتم اون میکروب گرفته دیگه ۲روزه یخچاله و خلاصه دعوا شد منم گفتم خسته شدم نمیخای تکلیفمو معلوم کن بزارم برم خونه بابام اونم گفت منم از دست کارات خسته شدم اخلاقت گنده و فلان یا رفتارتو درست کن یا منم همینم منم گفتم این توله ات منم میرم خونه بابام تو دلت هنوز جای دیگست و الانم رفت گرفت خابید
تقصیر کیه این وسط خواهرانه بگید چه کنم