من دلم شکست امروز😞
زنگ زدم مامانم داشتیم حرف میزدیم گفت پاشید بیاید اینجا،داداشم گفت اماده شید الان میام دنبالتون،من همونجوری که حرف میزدم اومدم لباس بردارم واسه بچم شنیدم بابام ازونور گفت چه خبره هی میرید دنبالش میاریدش اینجا؟هر روز میگید بیاد😞😞😞😞
مامانم یواش بهش میگفت هیییس،چیکارشون داذی؟دلمون تنگشون شده و این حرفا،من بعد از یه فته دیشب نیم ساعت رفتم سر زدم آخر شبو برگشتیم،
خداحافظی کردم،دوباره زنگ زدم به مامانم گفتم به داداش بگو نیاد،شوهرم زود میاد خونه یه چیزی درست کنم واسش
حالا شوهرمم ساعت ده شب میاد😞😞😞
اصلا بغض گلومو گرفت
الان من گوش بدم به حرفای هلاکویی تاثیری روی حالم داره؟؟؟