اره منم خودم دیدم
شوهرمن به حدی ارومه که زبون زد خاص وعامه
یکروز از سرکار اومد ناهار خوردیم داشتم به بچه م ناهار میدادم شیطونی میکرد منم گفتم بشین یه جا غذات بدم شوهرم زد تو صورتم دماغم شکست تا یک هفته سراغم نگرفت
وقتی هنوز که هنوزه ازش میپرسم که چرا اینکارو کردی میگه دست تو لجن نیار
واسه م اون موقع سرکتاب باز کردن گفتن واسه زندگیتون دعا گرفتن و منو سیاه کردن