خونم پیش خونه مادرشوهرمه که دو۴تاجاریام باهام یه جازندگی میکنن یعنی خونه هاشون جداست فقط خوردوخوراک باهمن غیرخودم بعدحالااینهادعوت که میکنن فقط شوهرمومیگن امروزخواهرشوهرام بودن زنگ زدن فقط شوهرم ودعوت کردن منم نزاشتم شوهرم بره حالاجاریم بالب خندون یه کاسه خورش برنج اورده گزاشته جلوشوهرم ک چرابراشام نیومدی بعدم به دخترم میگه بیابابچه هاشام بخورحالاماشاممون وهم خورده بودیم 😑😲😒😒