2737
2739
عنوان

مارال هستم (قرار بود امشب بیام کامل جریانم‌بگم )

| مشاهده متن کامل بحث + 5653 بازدید | 141 پست
فکر میکرد من نمیفهمم  ی روز نشسته بودم و دیدم رو تلویزیون ی چیزای سفید عست رفتم با دقت نگاه کر ...

وای بلا بدور

این دیگه کیه😔😔

میشه لطفا برای خوب شدن پسرم ی صلوات بفرستی؟            الهی امیدم به توئه ناامیدم نکن⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



خلاصه گذشت تا از ایران اومدم بیرون 

میرفتم کلاس ی روز زودتر اومدم خونه دیدم لحاف خیسه و این کثافت بازم غلط اضافی کرده محلش نذاشتم تا چند روز 

ک بعش بازم با ملایمت گفتم قول شرف داد دیگه از این کارا نکنه 

تا چندماه فهمیدم میره تو زیر زمین ساختمون 

منم رفتم پشت سرش بعش گفتم خجالت بکش 

اومد بالا چنان بلایی سرم اورد ک نکو موبایلشو شکوند دعوای وحشتناک زنگ زد خونمون کلا دعوارو مدل دیگه کرد 

ک دهن من بسته شه

خدای خوبم کم کم دارم ناامید میشم میشه کمکم کنی یه وقتایی میگم چرا صدام نمیاد طرفت چرا قهری با من چرا خدا ب نظرت بس نیست این همه غصه خوردن خدا جونم خیلی داغونم خیلی کاش یکم بهم کمک کنی . 
ببخش که می پرسم یعنی با تو رابطه نداشت؟ یا کم داشت؟؟ و بی میل بود بهت؟

چرا داشت ولی چشم بسته قشنگ معلوم بود تو تصوراتش کسی دیگع هست 

تازه اخرشم با چشم بسته من بغل دستش میخوابیدم اون خودشو ازضا میکرد

خدای خوبم کم کم دارم ناامید میشم میشه کمکم کنی یه وقتایی میگم چرا صدام نمیاد طرفت چرا قهری با من چرا خدا ب نظرت بس نیست این همه غصه خوردن خدا جونم خیلی داغونم خیلی کاش یکم بهم کمک کنی . 
2742
چرا داشت ولی چشم بسته قشنگ معلوم بود تو تصوراتش کسی دیگع هست  تازه اخرشم با چشم بسته من بغل دس ...


یاپیغمبر،این دیگه کیه

بخدا مریضه جنسیه این آدم،سرم درد گرفت

من مادر ندارم🖤...۴ ماه و ۱۷ روز به سلولهای سرطانی مادرم التماس میکردم تا از تنش برن بیرون.۴ماه و۱۷ روز با داروهای شیمی درمانیش حرف میزدم و قسمشون میدادم تا مادرم رو اذیت نکنن..۴ماه و ۱۷ روز زمین و زمان رو بهم دوختم تا مادرم رو خدا شفا بده...اما افسوس........

تو ایران و خیلی چیزارو نگفتم بهتون 

تا صبح بیداز بود تا ظهر خواب 

اگه جایی کار داشتم میگفت بچرو ببر خونه پدرت 

اصلا نکهداریش نمیکرد 

چون میخواست کثافتکاری کنه

خدای خوبم کم کم دارم ناامید میشم میشه کمکم کنی یه وقتایی میگم چرا صدام نمیاد طرفت چرا قهری با من چرا خدا ب نظرت بس نیست این همه غصه خوردن خدا جونم خیلی داغونم خیلی کاش یکم بهم کمک کنی . 
2740

ی سزی نوبت دکتر داشتم ساعت هشت شب باهام نیومد ک هیچ بچرو هم گفت ببر بیغیرت

ده شب رسبدم خونه 

خدای خوبم کم کم دارم ناامید میشم میشه کمکم کنی یه وقتایی میگم چرا صدام نمیاد طرفت چرا قهری با من چرا خدا ب نظرت بس نیست این همه غصه خوردن خدا جونم خیلی داغونم خیلی کاش یکم بهم کمک کنی . 

خیلی دلم میخواد بدونم چرا طلاق نمیگرفتی؟ آخه هر جوریم شرایطت سخت میشد باز بهتر از زندگی کردن با یه کثافته

آااااامد بهار جان ها😍😍😍😍و اینک حکومت فروردینیا😍😍😍😍👑👑👑👑👑

ی سری ی حرکت زشت کرد گفتم حرمت سفررو نگه دار 

تا ساعت دو نصفه شب دری وری بهم گفت بعدم دو نصفه شب بیرونم کرد بازم دخترمو صدا زد تو خواب گفت برید فقط محض اینکه تنها باشه

خدای خوبم کم کم دارم ناامید میشم میشه کمکم کنی یه وقتایی میگم چرا صدام نمیاد طرفت چرا قهری با من چرا خدا ب نظرت بس نیست این همه غصه خوردن خدا جونم خیلی داغونم خیلی کاش یکم بهم کمک کنی . 
ی سری ی حرکت زشت کرد گفتم حرمت سفررو نگه دار  تا ساعت دو نصفه شب دری وری بهم گفت بعدم دو نصفه ...

اخه لعنتی با بچه چرا اینطور میکرد اعصابم بهم ریخت چطور تحملش کردی تو

من این روزا ی حال دیگه ای دارم......جهان من لباس تازه میپوشه...‌‌منو تو دیگه تنها نیستیم چون که....خداباما نشسته چای مینوشه.....
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز