سلام خانما شوهر شما هم اینجوریه یا فقط شانس منه 😢 وقتی منو میبره جایی خریدی چیزی هنوز پام ب مغازه نرسیده میگه زود باش خرید کن هی میاد دم گوشم میگه چرا همش نگاه میکنی یکی بخر دیگه حالا هرچی میخواد باشه هی بهم استرس میده آخرم اون چیزی ک باب پیلم نیس میخرم چ لباس باشه چ خوراکی باشه وسایل آرایش هرچی ک بگی هیچ وقت منو تفریح وو نفری نبرده خانواداش ک میرن گردش بعد میگه باهاشون بریم؟ لا دوستاش میره مسافرت میگم بیا باهم بریم؟ میگه با زن جماعت خوش نمی گذره شبا اصلن بغلم نمیکنه؟ میگه میخوام آزاد و راحت بخوابم تو بچه داری کمکم نمیکنه منو بیرون نمیبره مگر با اصرار و خواهش ولی خودش هر روز خدا بیرونه منو پیش مامانم اینا نمیبره چون حوصله رانندگی نداره چون.سه ساعت تو فاصله است برام کادو نمیخره هیچ وقت نازمو نمیکشه ب گریه هام اهمیت نمیده گشته باشم تشنه باشم براش مهم نیست مریض باشم اهمیت نمیده آرایش کنم نکنم اصلن ب چشمش نمیام تا حالا یه پارک هم منو نبرده اصلن محبت نمیکنه به غم بزرگ یه گله بزرگ توی دلم مونده یه غده تو گلوم نمیدونم کجا بدم خودم خالی کنم ب هیشکی اعتماد ندارم. دکتر رفتم بخاطر اینکه بچم زیاد میترسه خیلی ب کوچکترین صدا حساسه تازه چهار ماهشه همش گریه میکنه رفتم دکتر گفت چون زیاد حرص جوش میخورم بچم استرسی شده بخاطر شیری ک بهش میدم بهش گفتم ولی انگار ن انگار اینم بگم اصلن کسی نو زندگیش نیس مطمعنم ولی میگه مدام اینجوریه باید بسازی . 😢😢😢