ببین ما تو فامیل یه خونواده ای داشتیم که چون خانوم دیسک کمر داشت نمیتونست بچه دار بشه ولی از اون زرنگا بود جوری که یحوری همسرشو به هودش وابسته کرده بود که همسرش راضی شده بود که اصلا بچه دار نشن.
چجوری؟همیشه ی خدا به خودش میرسید لباسایی که ما تومهمونی و عروسی ها میپوشیم اون تو خونه میپوشید رفتار و اخلاقش بیست بود با چشماش یه جوذی به شوهرش نگاه مبکرد که انگار عاشق کشته مرده شه.
ببین اگه کاری کنی همسرت خیلی دوست داشته باشه به خاطر تو قید بچه رو میزنه حتی میتونین باهم به تفاهم برسین که یه بچه ای رو از پرورشگاه بیارین بزرگش کنین و بشه بچه ی خودتون.خیلی ها اینکارو میکنن هم ثوابه هم اینکه میشه مثل بچه ی خودتون بزرگش میکنین بهش محبت میکنین.
استارتر عزیز خواستم بگم تنها نیستی خدا خیلیا رو یادش رفته یکیش من الان دو ساله دارم میسوزم و پیش خدا زار میزنم که این موضوعی که دوساله پیش اومده رو تمومش کنه ولی خدا اصلا انگار نه انگار
دیگه خسته شدم ضعف اعصاب گرفتم با دارو ام اروم نمیشم فقطططط خدا میتونه مشکلمو حل کنه همه فامیلم برام ناراحتن ولی نمیتونن کاری کنن دیگه به تهش رسیدم عین ساعت کوکی شدم زنده و مردم فرق نمیکنه دیگه
یه مشکل خیلیییییی بزرگ دارم که اگه حل نشه میمیرم حتی رو بچمم تاثیر میزاره رو خانوادم هر چی نذر نیاز بود انجام دادم هیچ تاثیری نداشت
اینو بگم خدا بعضیا رو میخاد بدجوررررر بچزونه
من خودم تنبلی تخمدان دارم دکترم گفت به زور بچه دار میشی.هم اینکه فعلا دارم درس میخونم و نمیخوتم بچه دار شم نمیدونم دو سه سال دیکه بچه دار میشم یا نه.
ولی روی شوهرم از الان دارم کار میکنم الکی میگم با این وضع اقتصادی نمیدونم اگه بچه دار شم بچم آیندش چی میشه و اگه دختر بشه با چجور آدمی ازدواج میکنه اگه پسر کار درست و حسابی پیدا میکنه؟تو این گرونی بچه چجوری بزرگکنیم و.... میبینم خودشم به فکر میفته میگه بچه نمیخوایم راست میگی.
یکی از دوستام از وضعم اطلاع داره میگه چه صبری داری تو
چجوری تحمل کرذی
این دوسال برام به سخت ترییییییین شکل ممکن گذشت که تا عمر دارم نمیخوام بهش حتی فکر کنم
تمومم نمیشه دیگه توانم تموم شده
