خواهرم یه شهر دیگه زندگی میکنه ازاول فروردین اومده اینجا هر روز خونه یکی بوده ظهر خونه ابجی بزرگه بودیم همه، اینم بگم من کوچکترین فرد خانواده ام بعد من گفتم فردا همه ناهار خونهی ما شوهر خواهرم گفت ما فردا میریم امشب میایم خونه تو برنج هم درست نکنی خلاصه اوندم خونه یه غلتی کردم پیتزا درست کردم اونم واسه ۲۰نفر ماکارونی هم درست کردم .