مادرشوهرمینا یه خونه دوبلکس ساده دارند تو روستاشون که تعطیلات میرن ،
بعد منو همسرم رفتیم اونجا رفتم بالا وسایلمو بزارم دیدم اون یکی اتاق نورش بهتره حالا که خالیه برم اونوری ، کیفمو که گذاشتم مادرشوهرم اومد گفت وسایلتو بردار برو اون یکی اتاق چند روز دیگه دخترم میاد اون اینجا عادت داره منم گفتم که تا یکشنبه چهار روز مونده اگه اومد میرم گفت حالا بهت گفتم دیگه اینجا مال زینبه....
منم جمع کردم وسایلمو با بغض رفتم اون یکی اتاق...
بعدش دیدم که همین اتاق یه کمد دیواری آینه دار داره بعد مادرشوهرم یه میز توالت اضافه داشته دوباره با آینه اورده گذاشته همون اتاق که میگفت مال دخترش ، دو تا آینه روبرو هم، اونوقت اون اتاقی که من هستم نه کمدی داره نه آینه ای میرم تو دستشویی خودمو میبینم کامل.....شما بودید چی میگفتین.....اون اتاق اصلا وسایل شخصی خواهرشوهرم نیست یه اتاق خالی با کمد و بخاریه