شوهرم بسیااااررررر مرد کاری خانواده دوست بسیارررر دخترمو دوس دارع جوری که همه ی بازیای دخترم با شوهرمه نه من
وضع مالیش خوبه ولی به شدت برنامه نگره برا هر چی باید حساب کتاب کنه تو مخارج و خورد و خوراک خونه اصلا کممم نمیزاره ولی خب مثلا الان بگم بریم مسافرت باید برنامه بریزه
با خونواده من بسیار مهربونه اهل مهمونی رفتن و دادنه یعنی یکی بیاد خونمون خیلی خوشحال میشه جلوی خونواده خودش همیشه هوامو داره اهل دود و دم و رفیق بازی نیس رابطه ج هم نرماله نه کمه نه زیاد
ولی خب احساس میکنم تو مهمونی ها یکم پرحرفه زیاد به تیپش اهمیت نمیده من باید بگم چی رو بپوش یا نه
همم که مثلا میگه الان دارم میام ولی در اصل یه ساعت دیگه میاد بهش زنگ بزنم زیاد دیگه ج نمیده پیامک احساسی میداد خیلی زیاد ولی الان دیگه کم شده خیلی
زود میخابه یکمم جون دوسته به نظرم به ناهار شام حساس نیس که چی بپزم هر جی باشه نباشه چیزی نمیگه به کارای خونه بکنم نکنم زیاااد حساس نیس
مناسبتا رو قبلا همیشه میگرف جدیدا چون سالگرد عقد و عروسی و تولد و اینا پشت هم همه رو یکی دوتا میکنه با یه دسته گل بغلشم یه ادکلن کادو دیگه نمیگیره میگه داری به بیرون رفتنام حساس نیس زیاد اهل رستوران رفتن نیس میریما نه زیاد
اگه با هم دعوا کنیم اگه به سیم اخر بزنه بدجورررر دعوا میگیره یه چن تا فحش ابدارم میده البته قبلا نمیدادا یکی دوسالع اینجور شده ولی بعدش منم از خجالتش در میام تا دو روز مدادم پیام و بدتر از حرفاش بهش میگم ولی صداش در نمیاد
تو خونه اگه حسش بگیره کمکم میکنه اگه نگیره اصلا
کارت حقوقم دست خودم بودش ولی یه ماهه دادم بهش ناگفته نمونه حقوق یه ماه من اندازه دو روزکاری اونه
نیاز نداره ها به کارتم ولی انگار سر لجه میگه دست من باشه
حالا احساس میکنم دوسش ندارم همه رو با اون مقایسه میکنم نقاط ضعفش خیلییییی برا من پررنگ هستش فقط به نقاط ضعفش فک میکنم و باعث شده زندگی برام جهنم شه
قیافشم قشنگه راستی