سلام دوستان. من شوهرم از صبح تا شب سرکاره بخاطر همین نتونستم تو روزای قبل برم خرید تا جمعه که با شوهرم رفتیم ولی من هیچی مناسب ندیدم بگیرم. شنبه خاهرم گفت بیا ما میبریمت بازار. خلاصه رفتیم اول خونه مامانم ابجیم گفت من مشتری دارم یکساعته میرم میام تا شما اماده شین. از ساعت3منو مامانمو ابجی یکی دیگمو شوهرخاهرم منتظر موندیم خاهرم ساعت9شب اومد گفت مشتری زیاد بود الان بلند شین بریم. ماهم گفتیم دیره بیخیال. خلاصه دیروزم زنگید گفت عصر میام میریم. رفتیم عصر وسط راه با شوهرش وایسادن دعوا کردن و فحش دادن منم پیاده شدم تو حرکت برگشتم خونمون گوشیمم خاموش کردم. حالام حسش نیست تنها برم خرید😂😂😂😂😂پس گور بابای خرید. دلسرد شدم کلا